یکسال از زمانیکه دکتر جاناتان کرین « معروف به مترسک » که بطور اسرارآمیزی ناپدید شد و همچنین نقشه های راس برای نابود کردن شهر گاتهام توسط بتمن خنثی شد، گذشته است. اکنون با تلاشهای بروس وین، بتمن و کمکهای ستوان حیمز گوردون و یک بازپرس قضایی جدید به اسم هاروی دنت که قصد ازدواج با راشل را دارد، مردم شهر احساس آرامش می کنند. اما این وضعیت پایدار نمی ماند زیرا یک جنایتکار روانی و بسیار باهوش به اسم جوکر با نقشه هایش می کوشد تا آرامش شهر را بهم زده و هرج و مرج و رعب و وحشت را در شهر حاکم کند و با اینکار بتمن را به مبارزه بطلبد. بتمن با کمک هاروی می کوشد تا هر طور شده جوکر را متوقف ساخته و او را در چنگال عدالت قرار دهد اما جوکر …
«هیکاپ» که سرزمینش مدام مورد حمله اژدهایان قرار میگیرد و مردم این سرزمین شجاعانه به جنگ با اژدهایان میپردازند. ولی هیکاپ توانایی جنگیدن با آنان را ندارد و حتی اگر هم داشته باشد، (به خاطر جسته کوچکش) اجازه ندارد اینکار را بکند. در این بین، اژدهایی وجود دارد بنام «خشم شب» که از همه اژدهایان دیگر خطرناکتر و وحشتناکتر است که هیچ وایکینگی تا بحال موفق به کشتن او نشدهاست. هیکاپ که پدرش رئیس وایکینگها است، یک شب که اژدهایان حمله کرده بودند، مخفیانه به کمین اژدهایی مینشیند و بطور اتفاقی یک خشم شب را بدام میاندازد و …
یک دلقک ماهی به نام مارلین، در مورد پسرش نیمو زیادی حساس است. او پسرش را در اقیانوس گم میکند و در پی آن با کمک ماهی به نام دوری به جستجوی نیمو میپردازد. به تدریج و پس از یافتن نمو او متوجه میشود که نباید آنقدر مته به خشخاش بگذارد.
هیولاها تصمیم میگیرند برای تامین برق موردنیاز شهر، کودکان را بترسانند و از صدای جیغ آنها برق تولید کنند. هیولاها از برخورد با کودکان وحشت دارند، اما یک روز به طور اتفاقی یکی از کودکان وارد دنیای هیولاها میشود و...
اندی دِیویس، ۱۸ ساله، کمتر از سه روز تا رفتن به دانشگاه فاصله دارد. اسباب بازیهایش، شامل وودی و باز لایت یر، درباره آینده نامعلومشان نگرانند. آنها به طور ناخواسته سر از مهدکودکی در می آورند که در آنجا با مشکلات فراوانی رو به رو می شوند…
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند. جیک خیلی سریع با مردم ناوی خو می گیرد و عاشق دختر رئیس قبیله آنها می شود. طولی نمی کشد که سرهنگ و افرادش با تاکتیکهایی مرگبار به مردم ناوی حمله می کنند، و جیک تصمیم می گیرد با آنها مقابله کند.
بسیاری از سالها پیش ، تا حدود 20،000 ، اندکی شعبده باز به نام Scrat می خواست یک بلوط بلوط را در یخ مخفی کند. اما آنچه انجام می دهد ، ایجاد یک فاجعه نیمه است که باعث می شود همه حیوانات از جنوب به سرزمینهای گرمتر مهاجرت کنند. خوب ، آنچه همه می گویند ، همه ، نه. زیرا یکی از اینها برعکس است: این ماموت مادفرد است ، گرگ تنهائی که تنها با افتخار سرگردان است و فقط به شمال می رود زیرا دیگران به سمت جنوب می روند.
رالف همیشه در بازیهای کامپیوتری نقش خرابکار را دارد و از آنجائیکه که دیگر از این شخصیت منفی خسته و آزرده خاطر شده برای تبدیل شدن به یک آدم مثبت و قهرمان، ماجراهایی را بوجود میآورد که باید دید که آیا رالف در پیمودن این مسیر جدید موفق می گردد یا خیر…
مأموریت «جیمز باند» (دنیل کریگ) در استامبول با شکست مواجه شده و بعد از آن دیگر هیچ اثری از باند دیده نمیشود. از طرفی سازمان MI6 مورد حمله قرار میگیرد و در این زمان جیمز باند بر میگردد و خانم «ام» (جودی دنک)، مدیر سازمان از او میخواهد که رد مردی بنام «رائول سیلوا» (خاویر باردم) که تهدیدی بزرگ برای سازمان است، را بیابد...
Dave Lizewski is an unnoticed high school student and comic book fan who one day decides to become a super-hero, even though he has no powers, training or meaningful reason to do so.
زندگی تونی استارک توسط تروریست مخوف از هم متلاشی می شود و او تصمیم می گیرد که دوباره زندگی جدیدی را آغاز کند همه چیز را از نو بسازد …
در قسمت دوم از انیمیشن من نفرت انگیز، گرو که دیگر مانند گذشته خبیث نیست، تصمیم می گیرد گروهی بسازد و یک جنایتکار تازه به دوران رسیده که آرامش را از همه سلب کرده را ادب کند...
«تور» جنگجویی قدرتمند اما متکبر از قلمرو افسانهای «آسگارد» تبعید شده تا در این دنیا همراه انسانها زندگی کند، و از این رو، او به یکی از بهترین مدافعان آنها تبدیل میشود.
تیمی از دانشمندان برای تحقیق در مورد منشاء حیات انسان با سفینه ای بنام «پرومتئوس» در کائنات سفر می کنند. طولی نمی کشد که این تیم در دنیایی بیگانه گرفتار می شوند، و در هنگام تلاش برای فرار از آن، در میابند که نه تنها جان آن ها، بلکه کل بشر در خطر است…
Mia, a drug addict, is determined to kick the habit. To that end, she asks her brother, David, his girlfriend, Natalie and their friends Olivia and Eric to accompany her to their family's remote forest cabin to help her through withdrawal. Eric finds a mysterious Book of the Dead at the cabin and reads aloud from it, awakening an ancient demon. All hell breaks loose when the malevolent entity possesses Mia.
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
گرو که به همراه سه دخترش (که در سری اول به فرزندی گرفت)، زندگی جدیدی را با لوسی (که در سری دوم با او آشنا شد) آغاز کرده، قصد دارد تا تمام شرارتهای پیشین خود را کنار بگذارد و به زندگیاش بهطور عادی ادامه دهد. همه چی به خوبی پیش میرود تا اینکه سر و کله برادر دوقلویش درو که بسیار دلرباتر، خوش قیافه تر و موفقتر از گرو است پیدا میشود. و این دو برادر با هم همراه میشوند تا آخرین شرارتشان را انجام بدهند.
داستان فیلم با دویدن اسکرات سنجاب دندان شمشیری به دنبال یکدانه بلوط آغاز میشود و خرابکاری که این بار به بار میآورد جدا شدن کره زمین به چند قاره است. مانی، سید و دیگو از قطعه یخی به عنوان کشتی استفاده میکنند و در راه اکتشاف دنیای جدید، با موجودات دریایی و دزدان دریایی برخورد میکنند.
A parasitic alien soul is injected into the body of Melanie Stryder. Instead of carrying out her race's mission of taking over the Earth, "Wanda" (as she comes to be called) forms a bond with her host and sets out to aid other free humans.
Oscar Diggs, a small-time circus illusionist and con-artist, is whisked from Kansas to the Land of Oz where the inhabitants assume he's the great wizard of prophecy, there to save Oz from the clutches of evil.