«اَدی» نه ساله است و مادر خود را از دست داده و به جز خاله‌اش کسی را ندارد که از او مراقبت کند. او در مراسم تدفین مادرش، با مرد شیادی به نام «موز» آشنا می‌شود که یکی از دوستان قدیمی مادرش است و برای رفتن به خانه‌ی خاله‌اش در «میزوری» با او همسفر می‌شود.

دو گرگ از دو قبیله متضاد طی اتفاقی در سرزمینی غریب گرفتار می‌شوند و با کمک هم سعی می‌کنند تا به زادگاهشان بازگردند. اما عشق همه چیز را دگرگون می‌سازد…