شرک و فیونا به فارفاراوی می‌روند تا خبر خوشحال کننده‌ی ازدواج شان را به پدر و مادر فیونا که شاه و ملکه‌ی آن سرزمین بودند بدهند. اما وقتی همه می‌فهمند که فیونا با یک دیو ازدواج کرده است بسیار ناراحت می‌شوند. در این میان پرنس چارمنیگ که قرار بود طلسم فیونا را بشکند بیش از همه ناراحت می‌شود. درنتیجه گربه چکمه پوش را استخدام می‌کنند تا شرک را از بین ببرد ولی…

تابستان است و اِل ایوانز قرار است به دانشگاه برود و تصمیم بزرگی در زندگی اش بگیرد.

پس از آنکه معشوقه او با یک نوجوان فرار میکند ، عکس العمل وال استریت زندگی او را در کانون توجهات می بیند و علاقه یک خبرنگار را به خود جلب می کند.