ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و ...
قلعه عقاب ها ( جایی که عقاب ها جرات می کنند ) : یک آخر هفته، سرگرد اسمیت، ستوان شفر و یک خانم بلوند زیبا به نام مری الیسون تصمیم گرفتند در جنگ جهانی دوم پیروز شوند. جنگ جهانی دوم در جریان است، و یک ژنرال آمریکایی دستگیر شده و در Schloss Adler، قلعه ای باواریا که تقریبا نفوذ به آنجا غیرممکن است، به گروگان گرفته شده است. اینکار به گروهی از سربازان ماهر متفقین بستگی دارد که ژنرال را قبل از اینکه خیلی دیر شود آزاد کنند. ترجمه شده از سایت : ویکی پدیا فارسی و notrecinema
در خلال جنگ جهانی دوم خلبانی گمنام (رالف فاینز) دچار حادثه میشود و در شمال آفریقا سقوط میکند. او که به سبب زخمهای هولناک و شوک روانی نام خود و گذشته اش را به یاد نمی آورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده میشود. در آنجا پرستاری به نام «هانا» (ژولیت بینوش) با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت میکند...
در فیلم هفت سال در تبت هنر یک جوان مغرور اتریشی برای فتح قله هیمالیا با گروهی کوهنورد عازم می شود. او در نهایت سردی و غرور همسر باردارش را جای می گذارد تا حسن جاه طلبی خود را اقناع نماید.در این میان جنگ جهانی آغاز می شود و هند که جزو مستعمرات انگلیس است از سیاستهای این کشور تبعیت می کند. بنابراین هنریک و دیگر دوستان کوهنوردش بعنوان اسیر جنگی در قرارگاهی در کشور هندوستان زندانی می شوند …