پیرمردی که از افسردگی رنج می‌برد، مرده پیدا شده و می‌ران، خانه‌دارش، متهم به قتل می‌شود. یانگ سوون‌هو، وکیل مدافع می‌ران، با تعجب متوجه می‌شود که تنها شاهد این جنایت دختر نوجوانی مبتلا به سندرم آسپرگر است.

شیکاگو، سال ۱۹۱۶. «بیل» (گیر) از دوزخ شهرهای صنعتی می گریزد و هم راه خواهر کوچکش «لیندا» (مانتس) و محبوبه اش «ابی» (آدامزا) که او را هم برای «امنیت» بیش تر خواهر خود معرفی می کند، با قطار به سمت جنوب حرکت می کند...