اندی پسر بچه‌ای شش ساله است که اسباب بازی‌هایش را خیلی دوست دارد. اما دانستن این موضوع که اسباب بازی‌ها زنده می‌شوند کمی عجیب به‌نظر می‌رسد.وودی، گاو چرانی قدیمی و اسباب بازی مورد علاقهٔ اندی، رهبر تمامی اسباب بازی‌ها در اتاق اندی است. دوستان وودی یک دایناسور، خوک، سگ و سیب زمینی هستند. اندی در جشن تولدش، تکاوری فضایی به نام باز لایت‌یر هدیه می‌گیرد و این اسباب بازی جدید جای وودی را تا حدی تنگ می‌کند. حس حسادت وودی منجر به چشم و هم‌چشمی می‌شود. طی بروز اتفاقاتی وودی و باز سر از خانهٔ پسر همسایه، سید، در می‌آورند که از قضا این پسر عادت به شکنجه و خراب کردن اسباب بازی‌ها دارد. وودی و باز باید هر چه زودتر به خانهٔ اندی برگردند چون تا چند روز آینده خانوادهٔ اندی قصد اسباب کشی دارد…

اقتباسی از فیلم معروف موزیکال "داستان سمت غربی" که در 1957 ساخته شد. داستان در مورد عشق ممنوعه و دشمنی بین "ژتس" و "کوسه ها"، دو گروه نوجوان خیابانی است که پیش زمینه نژادی متفاوتی با یکدیگر دارند.

«گرینچ» سال‌ها پیش در هوویل به دنیا آمده است، اما قیافه‌ی ترسناک او و مشکلاتی دیگر، باعث شده است از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تاکنون، «گرینچ» کینه‌ی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است و…