لس‌آنجلس. گروهی تروریست اداره‌ی مرکزی جدیدالتأسیس یک شرکت ژاپنی را تصرف می‌کنند و مهمانان شرکت کنندگان در مهمانی شب سال نو را به گروگان می‌گیرند. در این جا «جان مکلین» (ویلیس) پلیس نیویورکی، نبردی یک تنه را علیه مهاجمان آغاز می‌کند.

موجود فضایی بیگانه ای به نام «ئی.تی.» از سفینه ی فضایی اش که در جنگلی در حومه ی لس آنجلس فرود آمده، جا می ماند و در حیاط خلوت خانه ای پناه می گیرد که در آن «الیوت» ده ساله زندگی می کند. خیلی زود «الیوت»، «ئی. تی.» را می بیند و دوستی و اعتمادش را جلب می کند.

یک افسر پلیس به یک سازمان مخفی می‌پیوندد که حفظ نظم کرده و بر تعاملات فرازمینی‌ها بر روی زمین نظارت می‌کند.

موجودات فضایی به زمین می آیند و تنها هدفشان نابودی و غارت است...

«سام» یک دانش آموز دبیرستانی است که پدرش به مناسبت فارغ‌التحصیلی برای او یک اتومبیل کامروی دست دوم خریده است. سام از این موضوع بسیار خوشحال است اما در ادامه متوجه می‌شود اتومبیل او در واقع یک روبات تغییر شکل دهنده به نام «بامبلی» است که به یک گونه از روبات‌های فرا زمینی به اسم «اتوبوت» تعلق دارد...

«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامه‌ی «دیلی باگل» کار می‌کند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک توده‌ی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او می‌چسباند و «پیتر» را متوجه نیمه‌ی تاریک وجودش می‌کند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه می‌گذارد...

لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه‌ی زدوخورد شدید بین دارو دسته‌ی قاچاقچی‌های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده‌اند. هنگام درگیری با دارو دسته‌ی کلمبیایی‌ها، موجود مرموزی وارد صحنه می‌شود و قاچاقچی‌ها را قتل عام می‌کند. جاماییکایی‌ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی‌های کلمبیایی حمله می‌کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می‌رسند...

دکتر «هنری ایندیانا جونز» باستان شناس معروف، پس از سال ها، برای برملا کردن رازی که در پس یک شی باستانی معروف به جمجمه بلورین است، دوباره وارد عمل می شود.