مردی به شهری وارد میشود که برادرش در آنجا کلانتر است. اما برادرش در حقیقت سارقی است که پای کلانتر را شکسته و او را به قصد مرگ رها کرده است. آنها علیه یک بارون محلی با هم متحد میشوند و...
دو برادر که از همدیگر متنفرند، میخواهند کریسمس را با مادرشان بگذرانند. او هم تلاش میکند تا دو پسرش را با هم آشتی دهد…