خون آشامی خردسال به نام «ابی» از نظر سنی رشد نکرده و در سن دوازده سالگی متوقف مانده است. او با خدمتکار میانسالش (که ظاهرا معشوق دوران خردسالی اوست) به آپارتمانی اسباب کشی می کند که در همسایگی آن پسر دوازده ساله تنهایی زندگی می کند که پدر و مادرش در آستانه جدایی اند و همکلاسی هایش او را در مدرسه آزار می دهند...
رودلف، یک خون آشام سیزده ساله است که قبیله او توسط شکارچی خون آشام بدنام تهدید میشود. او با تونی، یک انسان هم سن و سال خودش ملاقات میکند، کسی که توسط قلعههای قدیمی، قبرستان و – خون آشام ها مجذوب شده است. تونی در یک مبارزه شوخی اکشن علیه دشمنان آنها به رودلف کمک میکند. آنها در کنار یکدیگر خانواده رودلف را نجات میدهند و با هم دوست میشوند.