دو مرد زندانی عهد می بندند که پس از چند سال، از طریق رفتار مناسب با عرف، به آرامش و رهایی نهایی دست یابند.

"اُ دای سو" مرد میان سالی است که در یک روز بارانی ربوده می‌شود و در مکانی به مدت ۱۵ سال زندانی می‌شود. پس از آزاد شدن تصمیم می‌گیرد که دلیل ربوده شدنش را کشف کند و از شخصی که این کار را کرده است انتقام بگیرد و... نام این فیلم در زبان فارسی به اشتباه "پیر پسر" و "پسر پیر" ترجمه شده که عنوان درست آن "رفیق قدیمی" و یا "همکلاسی قدیمی" است.

توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانه‌ای دارد. در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرم افزاری است و شب‌ها هکری تحت عنوان نئو. نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگی‌اش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانه‌ای بنام مورفیوس که توسط دولت بعنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار می کند، و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد. مورفیوس نئو را در دنیای واقعی بیدار می کند، یک سرزمین بایر و ویران، جایی که ذهن اکثر انسان‌ها توسط گونه‌ای از ماشین‌ها، در ماتریکس اسیر شده‌ است. اکنون نئو باید بعنوان یک شورشی در دنیای ماشین‌ها به ماتریکس بازگردد و با مامورها مقابله کند، ابر برنامه‌های قدرتمند کامپیوتری ای که وظیفه دارند نئو و تمام شورش انسانی را سرکوب کنند.

Dona Hermínia will have to rediscover and reinvent herself because her children are forming new families. This supermom will have to deal with a new life scenario: Marcelina is pregnant and Juliano is getting married.

سال ۱۸۴۱، سالومون نورثاپ (چیوِتل اجیوفور) یک سیاهپوست آزاد است که با همسر و فرزندانش در ساراتوگای نیویورک زندگی می کند. او با نواختن ویولن امرار معاش می کند. یک شب توسط چند نفر اراذل و اوباش اغفال شده، به وسیله آنها مسموم و به‌عنوان برده فروخته می شود. به هوش که می آید، خود را در غل و زنجیر می بیند. سپس به مزارع پنبه در جنوب امریکا برده می شود، جایی که ابتدا توسط یک برده‌دار به نام ویلیام فورد خریده شده و بعد از آن به ادوین اپس (مایکل فاسبندر) فروخته می شود.

A father living in the forests of the Pacific Northwest with his six young kids tries to assimilate back into society.

انیل اوشن که یک سارق حرفه ای و مشهور است پس از آزاد شدن از زندان نیوجرسی تصمیم می گیرد که به سه کازینوی مشهور در لاس وگاس دستبرد بزند. تمام این کازینوها متعلق به فردی خودخواه به اسم تری بندیکت است. دانیل اینکار را هم به خاطر پول فراوانی که در بین است و هم بخاطر انتقام شخصی انجام می دهد زیرا زمانیکه دانیل در زندان بوده بندیکت همسر وی تس را از چنگش در آورده است. دانیل شروع به گردآوری یک تیم حرفه ای می کند که عبارتند از: یک دستیار به نام رایان، یک متخصص امور مالی، شیادی جوان به اسم لینوس کالدول، یک متخصص مواد منفجره، یک متخصص سیستمهای حفاظتی، یک هنرمند شیاد و متخصص تقلید از دیگران، یک بندباز چینی، یک آدم نفوذی در قمارخانه و برادران همه کاره و دعوایی مالوی…

Arvid is an ordinary bank clerk who lives a rather unassuming life with his dear girlfriend. But his life is turned completely upside down when he bravely manages to avert a robbery against the bank where he works.

Two hillbillies are suspected of being killers by a group of paranoid college kids camping near the duo's West Virginian cabin. As the body count climbs, so does the fear and confusion as the college kids try to seek revenge against the pair.

Four small gangsters from Copenhagen trick a gangster boss: they take over 4,000,000 kroner which they were supposed to bring him. Trying to escape to Barcelona they are forced to stop in the countryside, in an old, wrecked house, hiding there for several weeks. Slowly, one after another, they realize, that they would like to stay there, start a new life.

یک زن به همراه دخترش یک مغازه شکلات فروشی در یک روستای کوچک فرانسوی باز می کنند و .

When reporter Rachel Armstrong writes a story that reveals the identity of a covert CIA operative, the government demands that Rachel reveal her source. She defies the special prosecutor and is thrown in jail. Meanwhile, her attorney, Albert Burnside argues her case all the way to the U.S. Supreme Court.

در سال ۲۰۷۲ وقتی که رئسای تبهکاران می خواهند از شر کسی خلاص شوند، او را به ۳۰ سال قبل در زمان منتقل می کنند، جایی که گروهی از قاتلین حرفه ای معروف به «لوپر» انتظار هدف را می کشند تا او را از بین ببرند. «جو» ( جوزف گوردن لویت ) یک لوپر است که متوجه میشود هدف جدیدش، نسخه میان‌سال خودش از سال ۲۰۷۲ ( بروس ویلیس ) می باشد...

بعد از نابودی منطقه ی دوازده و فرار کتنیس و دوستانش از دست کاپیتول، آن ها به منطقه ی سیزده می روند که در زیر زمین جای گرفته شده. جنگ و شورش در منطقه های دیگر بر علیه کاپیتول بالا گرفته و تنها امید و سمبل مردم کتنیس است که به عنوان ماکینجی (مرغ مقلد) باید زنده بماند، اما کتنیس هدف های دیگری هم دارد که یکی از آن ها نجات پیتاست...

Best friends Marie and Alexia decide to spend a quiet weekend at Alexia's parents' secluded farmhouse. But on the night of their arrival, the girls' idyllic getaway turns into an endless night of horror.

A deaf woman is stalked by a psychotic killer in her secluded home.

صهیون، شهر انسان‌ها در مقابل حملات بی امان ماشین‌ها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.

2038: George Almore is working on a true human-equivalent AI, and his latest prototype is almost ready. This sensitive phase is also the riskiest as he has a goal that must be hidden at all costs—being reunited with his dead wife.

A gang of thieves calling themselves the Santa Claus Gang are wreaking havoc, and the police can't keep up. Police Captain Gilbert is distracted by a Chinese reporter writing a story on his squad, and taxi driver Daniel is in the midst of a relationship crisis. After a string of mistakes in which the thieves outsmart the police time and time again, Daniel and his super-taxi pitch in.

Three families of Ukrainian refugees find asylum in a seaside town in Poland. Each of them tell their own stories about the dangerous escape from the war. Their cars were vital in the whole journey and, like their owners, suffered a lot and will never be quite the same.