دو مرد زندانی عهد می بندند که پس از چند سال، از طریق رفتار مناسب با عرف، به آرامش و رهایی نهایی دست یابند.
«رندل پاتریک مک مورفی» (جک نیکلسون) را به جرم تجاوز دستگیر میکنند و به حکم دادگاه او را برای بررسی وضعیت روانی اش به بیمارستان روانی ایالتی میفرستند. مک مورفی، با مقررات سخت و غیر انسانی تیمارستان که توسط زن سرپرستاری (پرستار رچد با بازی لوئیز فله چر)اعمال میشود مخالفت میکند. این مخالفت ها باعث دشمنی پرستار با وی می شود و پس از جدالی بین این دو مک مورفی را به بخشی می فرستند که به وی شوک الکتریکی وارد می شود. بعد از وارد کردن شوک الکتریکی به سر او ... ترجمه از رضا بهادری
«مارتی مکفلای» 17 ساله است و با دانشمندی به نام «اِمت براون» آشنا میشود. این دانشمند در حال ساخت ماشین زمان است و قصد دارد آن را مورد آزمایش قرار دهد. این دو در لحظهی امتحان ماشین زمان، مورد حملهی یک گروه تروریستی قرار میگیرند و «مارتی» که سعی میکند از دست آنها فرار کند، به 30 سال قبل برمیگردد.
داستان فیلم درباره دو تردست در سالهای نخست قرن بیستم است. آلفرد بوردن (کریستین بل) و روپرت انجییر (هیو جکمن) دو دوست که در جوانی کار شعبدهبازی را با هم آغاز کردهاند با مرگ همسر روپرت در یکی از شعبدهبازیها به دشمنانی سخت بدل میشود. سالها میگذرد آنها تبدیل به شعبدهبازانی نامی میشوند که در کنار تلاش برای بهتر شدن در کارشان، سعی میکنند از اسرار کار دیگری آگاه شوند و انتقام گذشتهها بگیرند. پای دانشمندانی همچون تسلا نیز به این رقابت باز میشود با اختراعاتی میان علم و جادو…
«جك ریپر» ژنرال روان پریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در امریکاست که در اقدامی خودسرانه تهاجمی هسته ای علیه شوروی به راه می اندازد و رئیس جمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات می گردند.
هفتصد سال از ترک زمین توسط انسانها سپری شده، و آنچه که بر روی کرهٔ زمین باقی مانده، کوهها زباله و آهنپارهٔ انباشتهاست. وال ای ربات هوشمند آشغالجمعکنی است که ماموریت دائمش، فشرده سازی و جمع آوری این پسماندها و آلودگیهای صنعتی است. روزی وال ای مشغول کار است که سفینهای غولپیکر از فضا فرود میآید و مهمان کوچکی را بهمراه خود میآورد…
فیلم در مورد پدری بسیار آرام است که در حومه شهر زندگی میکند. نام این شخصیت هاچ است؛ فردی کاملاً معمولی که البته خشمی شدید در درون خود نهفته دارد. ناگهان روزی که دو دزد به خانه وی میآیند، این خشم فروخورده فوران میکند و داستانی بیرحمانه شروع میشود و راه خونینی باز میشود که در نهایت وی را مجبور ب ...
فیلم یکی از فیلم های سه گانه دلار است که شامل دو فیلم «خوب، بد، زشت» و « بخاطر چند دلار بیشتر» نیز هست، ـ این فیلم جریان ساز بر اساس فیلم یوجیمبو اثر كوروساوا ساخته شده است و اولین وسترن ایتالیایی سرجیو لئونه می باشد. همین طور اولین اثر مشهور موریكونه (آهنگساز) و اولین نقش مهم كلینت ایستوود می باشد. هنوز كه هنوزاست پس از گذشت سالها هنوز از محبوب ترین و مشهور ترین فیلم های تاریخ سینما می باشد.داستان هوشمندانه,شخصیت پردازی منحصر به فرد,كلوزاپ ها و لانگ شات های استادانه ,میزانسن های پیچیده خاص لئونه به همراه موسیقی خیال انگیز و شاهكار موریكونه كه به شكل شگفت انگیزی روی تصاویر با شكوه فیلم می نشیند(خصوصا در سكانس دوئل پایانی) این فیلم را به یكی از جذاب ترین فیلم های تمام ادوار تاریخ سینما تبدیل كرده است. یک هفت تیر کش (کلینت ایستوود) به شهر کوچکی میرسد که دو خانواده اصلی شهر رابطه خوبی ندارند. تیزبازی درمیاورد و مخفیانه از این خانواده علیه آن خانواده و از آن خانواده علیه این یکی خانواده پول میگیرد. بالاخره گند قضیه درمیاید...
داستان این فیلم درباره چهار معلم است که با الهام از نظریه فیلسوف نروژی درباره اینکه انسان با میزان ثابتی از الکل در خون متولد می شود که آن مقدار 0.5 درصد و بیش از حد پایین است، سعی میکنند در زندگی روزمره شان خود را با الکل مست نگه دارند.
این فیلم بر اساس داستان نویسندهای بنام «سوسانا کایسن»، درباره ۱۸ ماه بستری بودن او در بیمارستان روانی است...
Ethan Hunt and his IMF team embark on their most dangerous mission yet: To track down a terrifying new weapon that threatens all of humanity before it falls into the wrong hands. With control of the future and the world's fate at stake and dark forces from Ethan's past closing in, a deadly race around the globe begins. Confronted by a mysterious, all-powerful enemy, Ethan must consider that nothing can matter more than his mission—not even the lives of those he cares about most.
«میشل پوآكار» ( بلموندو )، مردى جوان، بى قید و بند و بیكار، روزى پلیسى را مى كشد. سپس در پاریس با « پاتریشا فرانچینى » ( سیبرگ )، مهاجر آمریكایى آشنا مى شود. میشل به پاتریشا پیشنهاد مى كند كه با هم به ایتالیا فرار كنند. اما...
داستان چهار سال از زندگی جولی، زن جوانی که در مسیر آشفته زندگی عاشقانه خود حرکت و برای یافتن مسیر موفقیت شغلی خود تلاش می کند. لذا این امر او را وادار می کند تا نگاهی واقع بینانه به شخصیت واقعی خود داشته باشد.
A husband and wife detective team takes on the search for a missing inventor and almost get killed for their efforts.
وقتی در دهه 1920 در سرزمین ملت سرخ پوست اوسیج در اوکلاهما نفت کشف می شود، مردم اوسیج یکی یکی کشته می شوند؛ تا اینکه اف بی آی وارد ماجرا می شود تا پرده از این معما بردارد.
داستان آن در سال ۱۹۶۹ و شهر لس آنجلس رخ میدهد. ریک دالتون (لئوناردو دیکاپریو) بازیگر فیلمهای وسترن در تلویزیونهای سیاهوسفید در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادی میباشد که به مرور زمان شاهد کمرنگ شدن نقش و طرفدارانش در هالیوود میشود. بدلکار وی شخصی با نام کلیف بوث (برد پیت) است که سالیان سال در کنار ریک مشغول به همکاری بودهاست. پس از کمرنگ شدن کار ریک وی به الکل روی میآورد و کار خود را در هالیوود تمام شده میداند همچنین شایعههایی برای ریک به وجود آمدهاست که وی همسر خود را به قتل رساندهاست و همین باعث میشود که وی از زندگی ناراضی باشد. در طرف دیگر کلیف فردی است که در یک تریلر زندگی میکند اما به مراتب رضایت از زندگی بیشتری نسبت به ریک دارد. شارون تیت (مارگو رابی) همسر رومن پولانسکی منزل ریک را اجاره کردهاست. از طرفی نیز استیو مککوئین (دیمین لوئیس) با در مهمانی که توسط پلیبوی صورت گرفتهاست با ریک صحبت میکند و این صحبت راه گشای ادامه کار ریک میباشد.
پاتريک بتمن يک جوان 26 ساله خوش قيافه، با هوش اما روانی و عاشق آدمکشی است. دلايل وی برای قتل عبارتند از حسادت بی پايان، عقده های روحی و مادی، تنفر و يا هيچ دليلی مگر جنون کامل. جنون او در طول اين فيلم افزايش می يابد و دست کم 20 نفر را بقتل می رساند از جمله همکاران، دوستانش و هر کسی ديگری که سر راه او قرار بگيرد يا اينکه مورد حسادت يا غضب او قرار بگيرد. تنها فردی که بنظر می رسد با او همدردی می کند منشی او جين است. در اکثر اوقات پاتريک نمی تواند بگويد که اين اتفاقات واقعی اند يا بخشی از يک لذت روانی هستند...
Melvin Udall, a cranky, bigoted, obsessive-compulsive writer of romantic fiction, is rude to everyone he meets, including his gay neighbor, Simon. After Simon is hospitalized, Melvin finds his life turned upside down when he has to look after Simon's dog. In addition, Carol, the only waitress at the local diner who will tolerate him, must leave work to care for her sick son, making it impossible for Melvin to eat breakfast.
In a violent, near-apocalyptic Detroit, evil corporation Omni Consumer Products wins a contract from the city government to privatize the police force. To test their crime-eradicating cyborgs, the company leads street cop Alex Murphy into an armed confrontation with crime lord Boddicker so they can use his body to support their untested RoboCop prototype. But when RoboCop learns of the company's nefarious plans, he turns on his masters.
کالت بدلکاری جوان و بی پول است که بر روی یک فیلم اکشن کار می کند، اما وقتی ستاره معروف این فیلم ناپدید می شود، او درگیر ماجراهای پیچیده و خطرناکی می شود که...