دو مرد زندانی عهد می بندند که پس از چند سال، از طریق رفتار مناسب با عرف، به آرامش و رهایی نهایی دست یابند.

اعضای تیم انتقام‌جویان و همچنین متحدان آنها در حال محافظت از سیاره زمین هستند و با تهدیدهایی مقابله می‌کنند که بزرگ‌تر از حد توان هر قهرمانی برای مقابله با آنها است. در همین برهه زمانی خطر جدیدی ظاهر می‌شود که از پس سایه‌های دنیای کهکشانی بیرون آمده و فراتر از تصور همه است؛ آن هم کسی نیست جز تانوس، حاکم ظالم و ستمگر بدنام دنیای بین کهکشانی. هدف او از به راه انداختن این بازی ناعادلانه، به‌دست آوردن هر شش سنگِ سنگ‌های بینهایت (Infinity Stones) است؛ سنگ‌هایی که دارای قدرت‌های غیرقابل تصور هستند. تانوس با داشتن این سنگ‌های بینهایت می‌تواند روی همه واقعیت‌ها تاثیر بگذارد. هر چیزی که اعضای تیم انتقام‌جویان برای آن جنگیده بودند، آنها را به این نقطه زمانی رساند؛ در هیچ برهه زمانی‌ای، سرنوشت زمین و همچنین آینده موجودیت آن تا این اندازه نامشخص و نگران‌کننده نبوده است.

کاپیتان پیت «ماوریک»، خلبان آزمایشی، پس از سی سال خدمت، عمداً از ارتقای رتبه خود طفره رفته‌است. یک روز ماوریک فراخوانده می‌شود تا مسئولیت آموزش گروهی از فارغ التحصیلان تاپ گان را برای یک مأموریت تخصصی به دستور همکار دوست هوانورد نیروی دریایی و رقیب سابق خود دریاسالار تام «ایس من» کازانسکی، که فرمانده اقیانوس آرام ایالات متحده است، به عهده بگیرد.

«پیتر پارکر» با بازی «تام هالند» به دنبال وقایع «دور از خانه» به قتل «میستریو» با بازی «جیک جیلنهال» متهم است و هویت محرمانه‌اش توسط «جی. جونا جیمسون» با بازی «جی.کی. سیمونز» در روزنامه «دیلی باگل» فاش شده است. «پیتر پارکر» برای طلب یاری نزد «دکتر استرنج» با بازی «بندیکت کامبربچ» می‌رود تا بخواهد با طلسمی اجرا کند که مردم به جز نزدیکانش فراموش کنند او «مرد عنکبوتی» است و «میستریو» را از بین برده.

یک طراح ربات نابغه بنام هیرو هامادا خود را در مقابل یک تهدید شرورانه برای از بین بردن شهری که در آن زندگی می کند، می بیند. به کمک یکی از بهترین ربات هایش بنام بی‌مکس او به مبارزه با این توطئه می پردازد...

نیک فیوری مدیر سازمان بین المللی S.H.I.E.L.D است که وظیفه این سازمان برقراری آرامش در جهان می باشد. زمانی که فیوری درمیابد که امنیت زمین توسط لوکی مورد تهدید قرار گرفته است، به کمک ابرقهرمانانی چون مرد آهنی، هالک شگفت انگیز، تور، کاپیتان آمریکا و بیوه‌ی سیاه با او مقابله می کنند، تا جهان را از فاجعه ای بزرگ نجات دهند...

در ماموریتی در سیاره مریخ، فضانورد «مارک واتنی» در طوفانی سهمگین گرفتار میشود و بقیه تیم او را ترک می کنند. اما مارک جان سالم به در میبرد و درمیابد که در این سیاره تنها مانده است، در حالی که منابع اندکی برای زنده ماندن در اختیار دارد…

جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسان‌ها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آن‌ها که در جنگل‌هایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند. جیک خیلی سریع با مردم ناوی خو می گیرد و عاشق دختر رئیس قبیله آن‌ها می شود. طولی نمی کشد که سرهنگ و افرادش با تاکتیک‌هایی مرگبار به مردم ناوی حمله می کنند، و جیک تصمیم می گیرد با آن‌ها مقابله کند.

به دنبال وقایع خانه، خانواده ابوت اکنون با وحشت دنیای بیرون روبرو هستند. آنها مجبور به جسارت به ناشناخته‌ها می‌شوند و متوجه می‌شوند که موجوداتی که با صدا شکار می‌کنند، تنها تهدیدهایی نیستند که فراتر از مسیر شنی در کمین هستند.

دولت‌های جهان قانونی را وضع می‌کنند که طی آن فعالیت‌های تمامی ابرقهرمانان کنترل می‌شوند و آن‌ها باید برای دولت آمریکا کار کنند. کاپیتان آمریکا و مرد آهنی که در مورد این قانون نظرات متفاوتی دارند، مقابل یکدیگر می‌ایستند.

یک جراح با استعداد اما متکبر و مغرور که پس از حادثه ای ناگوار شغلش را از دست می‌دهد، راه تازه‌ای را پیش روی زندگی‌اش می‌بیند. او توسط یک جادوگر آموزش‌هایی را فرا میگیرد تا از دنیا در برابر افراد شرور محافظت کند.

اعضای خانواده‌ای که از رویدادهای آخرالزمانی جان سالم به در برده‌اند ناچار هستند تا با زبان اشاره با یکدیگر صحبت کنند، چرا که هیولاهایی با قدرت شنوایی بالا در نزدیکی آنها وجود دارند. فیلم در آینده رخ می‌دهد و دورانی را به تصویر می‌کشد که هیولاهایی ناشناخته زمین را به تسخیر خود درآورده‌اند و کوچک‌ترین صدایی می‌تواند آنان را به سوی انسان کشانده و سبب نابودی شان شود…

«آنا»، «السا»، «کریستوف» و «اسون» سرزمین آرندل را رها می‌کنند تا به جنگل پاییزی یک سرزمین سحرآمیز بروند تا بتوانند منشأ قدرت «السا» را پیدا کرده و قلمرو خود را نجات دهند ...

یک فیلم اکشن حماسی درباره ی جاسوسی، سفر در زمان و تکامل. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که قصد دارد با استفاده از سفر در زمان و تولد دوباره، از وقوع جنگ جهانی سوم جلوگیری کند.

Years after a woman tragically takes her own life and drowns her baby, a couple expecting a child finds themselves terrorized by a sinister ghost.

«کول یانگ» یک مبارز ام‌ام‌ای است که به تحمل ضربات سخت برای دریافت پول خو گرفته اما از میراث خود یا اینکه چرا امپراطور «شانگ سونگ» بهترین جنگجویش «ساب-زیرو» را برای به دام انداختنش فرستاده آگاهی ندارد. کول برای محافظت از خانواده‌اش با راهنمایی «جکس» سرهنگ نیروهای ویژه که مانند او با نشان اژدهای عجیبی به دنیا آمده، «سونیا بلید» را جستجو می‌کند. دیری نمی‌گذرد که کول خودش را در معبد «لرد ریدن» می‌یابد، یک «خدای ارشد» و محافظ «ارث‌رلم» که به دارندگان نشان اژدها پناه می‌دهد. کول در آن‌جا توسط جنگجویانی باتجربه مانند «لیو کانگ»، «کونگ لائو» و «کانو» آموزش می‌بیند تا آماده‌ی نبرد با دشمنان «اوت‌ورلد» شود.

یک زوج جوان در حالی که تلاش می‌کنند در میان هرج و مرج ناشی از شیوع یک بیماری همه‌گیر، دوباره به هم بپیوندند، به مرزهای سلامت عقل سوق داده می‌شوند. خیابان‌ها به خشونت و تباهی کشیده شده است، زیرا افراد آلوده به اعمال ظالمانه‌ترین و وحشتناک‌ترین چیزهایی که قابل تصور است واداشته شده‌اند.

What if a child from another world crash-landed on Earth, but instead of becoming a hero to mankind, he proved to be something far more sinister?

بروس وین كه بار دیگه به انسانیت ایمان آورده و تحت تاثیر از خود گذشتگی سوپرمن قرار گرفته با متحد جدیدش دایانا پرایس گروهی تشكیل میدهد تا با دشمنی بزرگتر مقابله كنند ...

After four college girls rob a restaurant to fund their spring break in Florida, they get entangled with a weird dude with his own criminal agenda.