داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی می‌تواند محیط اطراف خود و انسان‌های آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی می‌توانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسان‌ها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی می‌کرد وی را در زندان‌های امنیتی نگهداری کند . وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگ‌های قربانی نیز دست می‌زد.

Seele orders an all-out attack on NERV, aiming to destroy the Evas before Gendo can trigger Third Impact and Instrumentality under his control.

لئونارد شلبی (گای پیرس) بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه مدت خود را از دست می‌دهد و با کمک یادداشت‌ها، خالکوبی‌ها و عکس‌هایش سعی می‌کند کسی که همسرش را کشته است پیدا کند و انتقام بگیرد.

شش سارق (با نام‌های مستعار آقای سفید، آقای طلایی، آقای صورتی، آقای نارنجی، آقای آبی و آقای قهوه‌ای) از طرف گنگستری به نام 'جو کپت و پسرش ادی برای سرقت از یک فروشگاه الماس‌فروشی اجیر می‌شوند. هیچگاه صحنهٔ اصلی دزدی نشان داده نمی‌شود و بیننده فقط حوادث پیش و پس از آن را می‌بیند. از بین سارقان، آقای آبی و قهوه‌ای در حین دزدی کشته می‌شوند و آقای نارنجی نیز زخمی می‌شود. آن‌ها متوجه می‌شوند یک نفر آن‌ها را لُو داده است زیرا پلیس‌ها در آنجا کمین کرده بودند. هر کدام از اعضا در پی پیدا کردن کسی است که آن‌ها رو لو داده است.

پیرمردی در شهری بزرگ زندگی می‌کند و از کل جامعه فاصله گرفته است و در تنهایی به سر می‌برد. خانه‌ی کوچک او در میان آسمان خراش‌هایی است که هر روز بلندتر می‌شوند و اکنون شهرداری می‌خواهد خانه‌ی او را تخریب کند و تخلیه کند. اما پیرمرد حاضر نیست خانه‌اش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانه‌اش وصل کرده است به پرواز در می‌آید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش ساله‌ی همسایه نیز با او همراه می‌شود و آنها در سفری به سرزمینی دور افتاده ماجراهای جالبی را تجربه می‌کنند.

«مارتی مک فلای» که به تازگی از گذشته برگشته دوباره توسط «دکتر امت» به اینده فرستاده میشود تا از به زندان افتادن پسرش در اینده جلوگیری کند اما متاسفانه اوضاع خراب تر میشود...

نوجوانی به نام شو که از بیماری قلبی رنج می‌برد و قرار است به زودی تحت عمل جراحی قرار بگیرد، برای استراحت و تقویت جسم و روحش به خانه ییلاقی خانوادگی‌شان آورده می‌شود. او در همان اولین لحظه‌های ورودش، یک لحظه با یک آدم کوچولو که دختر ۱۴ ساله‌ای به نام اریتی است برخورد می‌کند. اما انسان‌ها نباید آدم کوچولوها را ببینند و ...

موجودهای فضایی بیش از بیست سال است که با سفینه‌ای بزرگ به زمین آمده‌اند و آن را بر فراز حومه شهر ژوهانسبورگ پایتخت آفریقای جنوبی به حالت ایستاده در هوا نگه داشته‌اند. در سال اول ورودشان مردم زمین منتظر حمله فضاییان یا پیشرفت بزرگی در فناوری به خاطر تماس با آن‌ها هستند. اما هیچ‌یک از این دو اتفاق نیفتاد و فضاپیمای آنها همچنان تا ماه‌ها در آسمان بی‌حرکت می‌ماند تا اینکه پس از ماه‌ها جامعه جهانی تصمیم به گشودن درهای فضاپیما می‌کند. آن‌ها فضای درون فضاپیما را مملو از موجودات فضایی می‌یابند که دچار فقر و مریضی هستند. هیچکس توضیحی برای اینکه به چه دلیل دچار چنین سرنوشتی شده‌اند نمی‌یابد تا اینکه ...

جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانه‌هایی از گذشته و احتمالاً آینده‌اش می‌باشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید می‌رود تا آنچه را که می‌خواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.

در دنیای زیر دریاها پری دریایی کوچولویی به نام آریل دختر شانزده ساله تریتون پادشاه دریاهاست. آریل وقت خود را به جمع کردن اشیاء مربوط به انسان‌ها و کشف دنیای آنها می‌گذراند. در این راه مرغ دریایی اسکاتی و فلاندر ماهی‌ای که دوست صمیمی آریل است به او کمک می‌کنند. در یک شب طوفانی کشتی شاهزاده اریک دچار حادثه می‌شود و ...

شرک و فیونا به فارفاراوی می‌روند تا خبر خوشحال کننده‌ی ازدواج شان را به پدر و مادر فیونا که شاه و ملکه‌ی آن سرزمین بودند بدهند. اما وقتی همه می‌فهمند که فیونا با یک دیو ازدواج کرده است بسیار ناراحت می‌شوند. در این میان پرنس چارمنیگ که قرار بود طلسم فیونا را بشکند بیش از همه ناراحت می‌شود. درنتیجه گربه چکمه پوش را استخدام می‌کنند تا شرک را از بین ببرد ولی…

Daniel moves to Los Angeles with his mother, Lucille, and soon strikes up a relationship with Ali. He quickly finds himself the target of bullying by a group of high school students, led by Ali's ex-boyfriend Johnny, who study karate at the Cobra Kai dojo under ruthless sensei, John Kreese. Fortunately, Daniel befriends Mr. Miyagi, an unassuming repairman who just happens to be a martial arts master himself. Miyagi takes Daniel under his wing, training him in a more compassionate form of karate for self-defense and later, preparing him to compete against the brutal Cobra Kai.

نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.

After taking a bullet to the head, Salander is under close supervision in a hospital and is set to face trial for attempted murder on her eventual release. With the help of journalist Mikael Blomkvist and his researchers at Millennium magazine, Salander must prove her innocence. In doing this she plays against powerful enemies and her own past.

مورچه‌ای به نام «فلیک» علاقه زیادی به اکتشاف پدیده‌ها دارد درحالی‌که مورچه‌های دیگر هر روز به جمع‌آوری غذا می‌پردازند. در این میان تعدادی ملخ مورچه‌ها را آزار می‌دهند و ملکه برای رهایی از آزار ملخ‌ها، هر روز مقداری از غذای جمع شده را به آنها می‌دهد. فلیک که مورچه‌ای جوان و ماجراجو است تصمیم می‌گیرد تا به جای دوری برود و کمک بیاورد تا مورچه‌ها بتوانند از پس این ملخ‌ها بربیایند و…

مانی، دیگو و سید درمی یابند، که عصر یخبندان رو به اتمام است و برای همین، با حیوانات دیگر برای رفتن به اراضی مرتفع‌تر، همراه می‌شوند. اما…

حیواناتی که از باغ‌وحش بیرون آمده بودند حالا در تلاش برای بازگشت دوباره به نیویورک هستند، اما به طور اتفاقی سر از آفریقا در می‌آورند. جایی که الکس با خانواده خود ملاقات می‌کند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آن‌ها در ادامه داستان رخ می‌دهد…

«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامه‌ی «دیلی باگل» کار می‌کند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک توده‌ی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او می‌چسباند و «پیتر» را متوجه نیمه‌ی تاریک وجودش می‌کند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه می‌گذارد...

داستان فیلم با دویدن اسکرات سنجاب دندان شمشیری به دنبال یک‌دانه بلوط آغاز می‌شود و خرابکاری که این بار به بار می‌آورد جدا شدن کره زمین به چند قاره است. مانی، سید و دیگو از قطعه یخی به عنوان کشتی استفاده می‌کنند و در راه اکتشاف دنیای جدید، با موجودات دریایی و دزدان دریایی برخورد می‌کنند.

Steven Lidz, unhappy with his home life since his mother became sick, moves in with his two eccentric uncles. As Steven grows closer to his uncles, he learns how to cope with his emotions and to value his own uniqueness.