جولز و وینسنت ( باجگیرهای مارسلوس والاس ) در طی اجرای ماموریتی چند حوان را به قتل می رسانند. در حین قتل اتفاق عجیبی باعث تحول فکر و قلبی جولز شده و جولز تصمیم میگیرد که دست از جرم و جنایت برداشته و بسوی وارستگی گام بردارد. ولی وینسنت که اندیشه جولز را مورد تمسخر قرار میداد به کار خود ادامه داده و در ماموریت بعدی …

"جان دوو"(کوین اسپیسی) قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم دوو را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر می دهد. تغییری اساسی...

سرگذشت گلادیاتوری که سزار در هنگام مرگش او را جانشین خود انتخاب می کند اما پسر سزار که طمع مقام پدر کرده، سعی می کند که گلادیاتور را راضی کند اما با راضی نشدن او، پسر سزار خانواده گلادیاتور را کشته و مزرعه و خانه او را به آتش می کشد و ...

در جریان جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان امریکایی به پشت خطوط دشمن نفوذ می کنند تا یک سرباز چترباز بنام رایان، که تمام برادرانش در جنگ کشته شده‌اند، را نجات دهند.

سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...

دکتر «کینگ شولتز» (کریستوفر والتز) آزادی یک برده سیاه پوست بنام «جنگو» (جیمی فاکس) را می خرد، و به او کمک می کند تا همسرش را که در چنگ یک مزرعه دار ثروتمند و بی رحم بنام «کلوین کندی» (لئوناردو دی‌کاپریو) است، نجات دهد...

یکی از مأموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام مأموریت پیدا می‌کند تا بصورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند. از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان بعنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می‌پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند. پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی می‌برد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه می‌شود فردی در تشکیلات آنها برای اداره پلیس جاسوسی می‌کند. با این وجود کالین و بیلی از مأموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند.

شش سارق (با نام‌های مستعار آقای سفید، آقای طلایی، آقای صورتی، آقای نارنجی، آقای آبی و آقای قهوه‌ای) از طرف گنگستری به نام 'جو کپت و پسرش ادی برای سرقت از یک فروشگاه الماس‌فروشی اجیر می‌شوند. هیچگاه صحنهٔ اصلی دزدی نشان داده نمی‌شود و بیننده فقط حوادث پیش و پس از آن را می‌بیند. از بین سارقان، آقای آبی و قهوه‌ای در حین دزدی کشته می‌شوند و آقای نارنجی نیز زخمی می‌شود. آن‌ها متوجه می‌شوند یک نفر آن‌ها را لُو داده است زیرا پلیس‌ها در آنجا کمین کرده بودند. هر کدام از اعضا در پی پیدا کردن کسی است که آن‌ها رو لو داده است.

یک عروس بعد از کمای طولانی، بیدار میشود. اثری از بچه‌ای که قبلا در شکم داشته نیست. تنها چیزی که در ذهن دارد، انتقام گرفتن از تیم قاتلینی است که به او خیانت کردند، تیمی که خودش هم زمانی عضو آن بود.

عروس آدم کش به راهش برای انتقام گیری از رئیس سابقش «بیل»، ادامه میدهد. دو عضو باقی مانده از گروهی که چهار سال پیش به او خیانت کردند، هدف های جدید او هستند.

«ایندیانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزه‌ها می‌جنگد. مجموعه داری ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او می‌گوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطی، در میانه‌ی جست و جو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی می‌کند جای او را پیدا کند.

پس از جنگ داخلی وایومینگ، شکارچیان مزدور با وجود کولاک و برف سعی دارند پناه‌گاهی بیابند، اما درگیر یک توطئه فریبکارانه می شوند که جان همه آنها را به خطر می اندازد. آیا آنها جان سالم به در خواهند برد؟

نجامین در اواخر قرن نوزدهم و در سن ۸۰ سالگی به دنیا آمده و با گذشت زمان، در حالی که دیگران پیرتر می‌شوند، او جوان‌تر می‌شود. او در کهنسالی عاشق دختری می‌شود که در سنین کودکی به‌سر می‌برد. اما در طی سال‌ها در حالی که دخترک بزرگ‌تر می‌شود، او در روندی وارونه به سوی خردسالی پیش می‌رود و همین موضوع عواقب عجیب و غریبی برای او در پی دارد.

بعد از حمله سرخپوست ها به آمریکایی هایی که در حال قاچاق پوست بودند، آمریکایی ها مجبور به فرار می شوند. گلس با بازی "لئوناردو دی کاپریو" همراه با پسر دورگه اش که چندان میان سفیدپوست ها محبوب نیست، راهنمایی گروه قاچاقچی ها را بر عهده می گیرد. اما با حمله یک خرس به گلس اوضاع کاملا بهم می ریزد و...

«اسکات پیلگریم» باید برای بدست آوردن قلب دختری که عاشقش شده، هفت دوست پسر سابق و مخوف او را شکست میدهد.

موجودهای فضایی بیش از بیست سال است که با سفینه‌ای بزرگ به زمین آمده‌اند و آن را بر فراز حومه شهر ژوهانسبورگ پایتخت آفریقای جنوبی به حالت ایستاده در هوا نگه داشته‌اند. در سال اول ورودشان مردم زمین منتظر حمله فضاییان یا پیشرفت بزرگی در فناوری به خاطر تماس با آن‌ها هستند. اما هیچ‌یک از این دو اتفاق نیفتاد و فضاپیمای آنها همچنان تا ماه‌ها در آسمان بی‌حرکت می‌ماند تا اینکه پس از ماه‌ها جامعه جهانی تصمیم به گشودن درهای فضاپیما می‌کند. آن‌ها فضای درون فضاپیما را مملو از موجودات فضایی می‌یابند که دچار فقر و مریضی هستند. هیچکس توضیحی برای اینکه به چه دلیل دچار چنین سرنوشتی شده‌اند نمی‌یابد تا اینکه ...

جکی براون مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه را جابه جا می کند. وی در یکی از ماموریت های خود توسط دو نفر از مامورین پلیس دستگیر می شود. آنها از وی می خواهند که با آنها همکاری کرده و باعث دستگیری فروشنده اسلحه و در نتیجه آزادی خود شود. جکی می داند که درصورت لو دادن حتی نام رئیس خود، زنده نخواهد ماند. در این میان با مکس چری آشنا می شود که ضمانت وی را برای آزادی از زندان بعهده گرفته است. حال جکی باید نقشه ای برای رها شدن از دست مامورین پلیس و فروشنده اسلحه بیابد.

این فیلم ماجراهای پیامد یک شب بدمستی سه ساقدوش و یک داماد است در لاس‌وگاس، دو روز پیش از عروسی. صبح روز بعد وقتی در اتاق نیمه ویران هتل بیدار می‌شوند یک ببر در حمام است و دندان یکی شکسته و از همه مهم‌تر، داماد گم شده است و یک ماشین پلیس در پارکینگ هتل به نام آنها پارک شده...

During the Iraq War, a Sergeant recently assigned to an army bomb squad is put at odds with his squad mates due to his maverick way of handling his work.

Austin's hottest DJ, Jungle Julia, sets out into the night to unwind with her two friends Shanna and Arlene. Covertly tracking their moves is Stuntman Mike, a scarred rebel leering from behind the wheel of his muscle car, revving just feet away.