پیرمردی در شهری بزرگ زندگی میکند و از کل جامعه فاصله گرفته است و در تنهایی به سر میبرد. خانهی کوچک او در میان آسمان خراشهایی است که هر روز بلندتر میشوند و اکنون شهرداری میخواهد خانهی او را تخریب کند و تخلیه کند. اما پیرمرد حاضر نیست خانهاش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانهاش وصل کرده است به پرواز در میآید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش سالهی همسایه نیز با او همراه میشود و آنها در سفری به سرزمینی دور افتاده ماجراهای جالبی را تجربه میکنند.
آملی یک دختر جوان تنهاست. نه فقیر است نه ثروتمند نه زشت است نه زیباست، معمولی است. با یک خانهٔ معمولی و یک شغل معمولی یعنی کار در یک کافه. زندگی اش آرام و کسالت بار از کنارش میگذرد با این حال او خوشحال و مسرور است. هر چه باید تجربه کرده ولی لذتی نبرده. آملی همچنان طالب تنهایی است او خود را با سوالات احمقانه سرگرم میکند تا اینکه اتفاقی رخ میدهد که زندگی آملی را دچار دگرگونی میکند...
«ایندیانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزهها میجنگد. مجموعه داری ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او میگوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطی، در میانهی جست و جو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی میکند جای او را پیدا کند.
After graduating from Emory University in 1992, top student and athlete Christopher McCandless abandons his possessions, gives his entire $24,000 savings account to charity, and hitchhikes to Alaska to live in the wilderness.
A look at the life of Cecil Gaines, who served eight presidents as the White House's head butler from 1952 to 1986, and had a unique front-row seat as political and racial history was made.
جمعیت رو به رشد میمونهایی که از نظر ژنتیکی جهش یافتهاند، توسط «سزار» رهبری میشوند. بیشتر انسانها به وسیله یک ویروس مرگبار از بین رفتهاند و گروه باقیمانده با میمونها در صلح به سر میبرند. اما این صلح خیلی پایدار نمیماند و جنگی رخ میدهد که مشخص میکند کدام نژاد بر زمین حکومت خواهد کرد...
در این قسمت از داستان، ماجراهای «بیلبو باگینز»، «تورین اوآکنشیلد» و گروه دوارف بازگو می شود. آنها همگی با هم متحد می شوند تا سرزمین خود را از اسماگ اژدها پس بگیرند. ارتشی که آنها تشکیل می دهند، ارتشی قدرتمند است اما در مقابل اسماگ هم از نیروهای اهریمنی خود استفاده می کند تا زنان، کودکان و مردان بی دفاع را با جادوی خود سپر بلا کند. تورین گنجی به دست می آورد و دوستی و غرور را قربانی می کند تا این گنجینه را حفظ کند. بیلبو به سراغ او می آید تا به وی یادآوری کندکه جدایی آنها از یکدیگر تا چه حد می تواند برای کل سرزمین آنها خطرناک باشد. اما او از خطر بزرگتری که آنها را تهدید می کند، بی خبر است. هیچ کس جز گاندالف این خطر را نمی بیند و نمی داند چگونه ساورون، دشمن بزرگ آنها، ارتشی مرکب از چهار سپاه ویژه از اورک ها تشکیل داده است و قصد حمله به آنان را دارد. در حالی که …
On 15 January 2009, the world witnessed the 'Miracle on the Hudson' when Captain 'Sully' Sullenberger glided his disabled plane onto the Hudson River, saving the lives of all 155 souls aboard. However, even as Sully was being heralded by the public and the media for his unprecedented feat of aviation skill, an investigation was unfolding that threatened to destroy his reputation and career.
مایک وازوفسکی و جیمز سالیوان، دوستانی جدا نشدنی هستند، اما ارتباط آنها همیشه اینگونه نبوده است. این دو هیولا در اولین دیدارشان، نمی توانستند یکدیگر تحمل کنند، اما به تدریج اختلاف نظرهایشان را کنار گذاشتند و به دوستان صمیمی یکدیگر تبدیل شدند و...
Dory is reunited with her friends Nemo and Marlin in the search for answers about her past. What can she remember? Who are her parents? And where did she learn to speak Whale?
تن تن، به همراه سگش در بازار قدیمی شهر بروکسل، ماکت کوچک یک کشتی قدیمی قرن هفدهمی به نام یونیکورن (اسب شاخدار) را میخرد که متعلق به سرفرانسیس است که به دنبال حمله دزدان دریایی به ریاست مرد خبیثی به نام «راکام سرخپوش» (با بازی دانیل کریگ) در دریا غرق شده و گنج گران قیمتی را با خود به قعر اقیانوس برده است. تن تن پی میبرد که سرفرانسیس، سه ماکت مشابه ساخته و نقشه گنج غرق شده را در آنها جا سازی کرده و حالا مرد شیطان صفتی به نام ساخارین که از نوادگان «راکام سرخپوش» است به دنبال آن نقشههاست. بقیه ماجرا، رقابت تن تن وهادوک با ساخارین برای دست یابی به ماکت سرفرانسیس است…
Rey develops her newly discovered abilities with the guidance of Luke Skywalker, who is unsettled by the strength of her powers. Meanwhile, the Resistance prepares to do battle with the First Order.
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
«لری دیلی» (استیلر) کاری را به عنوان نگهبان شب موزهی تاریخ طبیعی قبول میکند اما در نخستین شب نگهبانیاش در مییابد که چه کار مشکلی دارد: شب که فرا میرسد یک طلسم مصری، اشیا و فیگورهای مومی را زنده میکند!....
حیواناتی که از باغوحش بیرون آمده بودند حالا در تلاش برای بازگشت دوباره به نیویورک هستند، اما به طور اتفاقی سر از آفریقا در میآورند. جایی که الکس با خانواده خود ملاقات میکند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آنها در ادامه داستان رخ میدهد…
After the birth of Renesmee, the Cullens gather other vampire clans in order to protect the child from a false allegation that puts the family in front of the Volturi.
Bella once again finds herself surrounded by danger as Seattle is ravaged by a string of mysterious killings and a malicious vampire continues her quest for revenge. In the midst of it all, she is forced to choose between her love for Edward and her friendship with Jacob, knowing that her decision has the potential to ignite the ageless struggle between vampire and werewolf. With her graduation quickly approaching, Bella is confronted with the most important decision of her life.
داستان مردی ثروتمند و بلند پرواز به نام چارلز بیشان ویلند را روایت میکند که بودجه ی زیادی را برای سفر به قطب جنوب جهت پیداکردن منبع حرارت هایی که به اطراف پخش می شود را پیداکند. او در آنجا با مردی به نام الکسا وودز آشنا می شود و متوجه می شوند که بیگانگانی که به شکارچی معروف اند، در انجا مستقر شده اند و به آدم خواری می پردازند. اکنون چارلز بیشاب قصد دارد این موضوع را به همه گزارش دهد و سایر افراد را از وجود بیگانگان بر روی زمین اگاه سازد ولی …
A talented photographer who lands a lucrative job in Paris with a scandal-mongering tabloid and becomes romantically involved with an eccentric children's book publisher while resisting the sexual advances of another photographer.
The 1960s in Masuria. Mikołaj Biesaga, seriously injured during the war, swore that if he survived, he would build a chapel to the Blessed Virgin Mary. Years passed, and the "miraculously saved" person did not keep his promise. Now feeling that it is probably time to die, he decides to fulfill his obligations.