Following the release of The Godfather Part III in 1990, Coppola, Barry Malkin, and Walter Murch edited the three Godfather movies into chronological order. As had the earlier compilations, this film incorporated scenes that are not part of the theatrical releases.

"دون ویتو کورلیونه"، بزرگ یک "خانواده" مافیایی نیویورکی است. وقتی یک گنگستر تحت حمایت "سولوتزو"، یک خانواده مافیایی دیگر، قصد خود را مبنی بر فروش و پخش موادمخدر در سراسر نیویورک اعلام می‌کند، مشکلات شروع می‌شود. دون ویتو مخالف این کار است و به پولی که از "باج" و قمارخانه‌ها و غیره درمی‌آورد، راضی است. بنابراین به جانش سوءقصد می‌کنند. سپس سولوتزو، یکی از مشاوران دون ویتو را می‌رباید و او را وادار می‌کند تا پسر دون ویتو را به فروش موادمخدر راضی کند. اما هنگامی‌که سولوتزو خبردار می‌شود که دون ویتو هنوز زنده است، نقشه‌هایش به باد می‌رود …

حلقه‌‌ای باستانی که قرن‌ها پیش گم گشته بود، حالا دوباره پیدا شده و از دست تقدیر، به هابیتی جوان بنام فرودو رسیده است. وقتی که گندالف می‌فهمد که این حلقه، همان حلقه یگانه ارباب تاریکی، سائورون است، فرودو مجبور می‌شود این حلقه را به کوه نابودی برده و آن را از بین ببرد. با این وجود او تنها نمی‌‍رود و در این راه هشت یار دیگر به او در انجام ماموریتش کمک می‌کنند و...

درک (ادوارد نورتون) یک جوان کالیفرنیایی است که پس از قتل پدرش به رهبر یک گروه نئونازی تبدیل می شود. برادر کوچکترش، دنی، او را تحسین می کند و راه های نفرت و خشونت او را دنبال می کند. وقتی درک دو سارق سیاه پوست را می کشد، به سه سال زندان محکوم می شود، جایی که با آشنایی با دیگر زندانیان شکل فکر خود را تغییر می دهد. وقتی از زندان خارج می شود، سعی می کند دنی را از نژادپرستی و جرم و جنایت دور کند، اما با مقاومت همراهان قدیمی خود و پیامدهای گذشته خود روبرو می شود.

"اُ دای سو" مرد میان سالی است که در یک روز بارانی ربوده می‌شود و در مکانی به مدت ۱۵ سال زندانی می‌شود. پس از آزاد شدن تصمیم می‌گیرد که دلیل ربوده شدنش را کشف کند و از شخصی که این کار را کرده است انتقام بگیرد و... نام این فیلم در زبان فارسی به اشتباه "پیر پسر" و "پسر پیر" ترجمه شده که عنوان درست آن "رفیق قدیمی" و یا "همکلاسی قدیمی" است.

داستان فیلم درباره دو تردست در سال‌های نخست قرن بیستم است. آلفرد بوردن (کریستین بل) و روپرت انجی‌یر (هیو جکمن) دو دوست که در جوانی کار شعبده‌بازی را با هم آغاز کرده‌اند با مرگ همسر روپرت در یکی از شعبده‌بازی‌ها به دشمنانی سخت بدل می‌شود. سال‌ها می‌گذرد آن‌ها تبدیل به شعبده‌بازانی نامی می‌شوند که در کنار تلاش برای بهتر شدن در کارشان، سعی می‌کنند از اسرار کار دیگری آگاه شوند و انتقام گذشته‌ها بگیرند. پای دانشمندانی همچون تسلا نیز به این رقابت باز می‌شود با اختراعاتی میان علم و جادو…

کارگاه بازنشسته سانفرانسیسکویی که مبتلا به ترس از بلندی نیز است، در حال بررسی رفتار عجیب همسر دوست قدیمی خود است و در همین حال به صورت نگران کننده ای به او علاقه مند می شود.

سفينه ي «نوسترومو» براي انجام پژوهش هاي فضايي به کهکشان فرستاده و يکي از سرنشينان آن به نام «کين» (هرت) ناخواسته باعث ورود موجودي ناشناخته به درون سفينه مي شود. موجودي که خيلي سريع رشد مي کند و به نظر مي رسد هدفي جز کشتار و نابودي نداشته باشد..

داستان فیلم به صورت موازی و فلش بک بین گذشته و زمان حال می‌گذرد. پنج خلافکار حرفه‌ای به نام‌های دین کیتون (یک رستوران دار که در گذشته پلیس بوده ولی اخراج شده)، وربال کیتز (یک چلاغ حقیر)، تاد هاکنی (یک تعمیرکار اتوموبیل)، مک منیس و فنستر، به صورت یک باند جنایی دور هم جمع می‌شوند و جنایات متعددی انجام می‌دهند که در یکی از این جنایات ...

هتل بزرگ بوداپست یک فیلم در ژانر کمدی محصول سال ۲۰۱۴، به نویسندگی و کارگردانی وس اندرسن است. در سال ۱۹۳۰ که دولتی فاشیست در حال قدرت‌گرفتن است و شعلهٔ جنگ در حال روشن‌شدن، هتل بزرگ بوداپست به‌واسطهٔ تلاش فراوانِ مهماندار و شاگردش، به یکی از برترین تفریحگاه‌های اروپا تبدیل شده‌است. یکی از مشتریان همیشگی هتل می‌میرد و یک نقاشی ارزشمند به مهماندار می‌رسد. با این اتفاق، همه چیز تغییر می‌کند.

گروهی از خبرنگاران سعی دارند تا آخرین سخنان گفته شده توسط سرمایه دار کلان و رئیس روزنامه Rosebud آقای «چالرز فاستر کین» را رمزگشایی کنند. فیلم با نمایش حلقه ی چاپ روزنامه ای که تیتر آن زندگی نامه ی چارلز فاستر کین می باشد، شروع می شود. پس از آن ما تکه هایی از گذشته ی زندگی چارلز کین را می بینیم. همانطور که خبرنگاران تحقیق و جستجو بیشتری می کنند، تماشاگران به اوج و محبوبیت رسیدن یک مرد را مشاهده می کنند و در آخر می بینند چطور از قله ی دنیا به پایین کشیده می شود...

مرثیه‌ای بر یک رؤیا نام فیلمی درام و روان‌شناسی به کارگردانی دارن آرونوفسکی و نویسندگی دارن آرونوفسکی و هوبرت سلبی جونیور محصول سال ۲۰۰۰ از شرکت آمریکایی آرتیسان اینترتیمنت می‌باشد. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته هوبرت سلبی جونیور ساخته شده‌است.

After narrowly escaping a bizarre accident, a troubled teenager is plagued by visions of a large bunny rabbit that manipulates him to commit a series of crimes.

Jeffrey 'The Dude' Lebowski, a Los Angeles slacker who only wants to bowl and drink White Russians, is mistaken for another Jeffrey Lebowski, a wheelchair-bound millionaire, and finds himself dragged into a strange series of events involving nihilists, adult film producers, ferrets, errant toes, and large sums of money.

جسم دختر بچه‌ ی دوازده ساله ای توسط نیرویی شیطانی تسخیر می شود. مادر او برای نجات دخترش از دو کشیش کمک می گیرد و ...

Set in 1977, back when sex was safe, pleasure was a business and business was booming, idealistic porn producer Jack Horner aspires to elevate his craft to an art form. Horner discovers Eddie Adams, a hot young talent working as a busboy in a nightclub, and welcomes him into the extended family of movie-makers, misfits and hangers-on that are always around. Adams' rise from nobody to a celebrity adult entertainer is meteoric, and soon the whole world seems to know his porn alter ego, "Dirk Diggler". Now, when disco and drugs are in vogue, fashion is in flux and the party never seems to stop, Adams' dreams of turning sex into stardom are about to collide with cold, hard reality.

Two lost souls visiting Tokyo -- the young, neglected wife of a photographer and a washed-up movie star shooting a TV commercial -- find an odd solace and pensive freedom to be real in each other's company, away from their lives in America.

Police sergeant Neil Howie is called to an island village in search of a missing girl whom the locals claim never existed. Stranger still, however, are the rituals that take place there.

همچنان که انقلاب سال ۵۷ ایران به نقطه اوج خود می رسد، یک مامور متخصص سی آي ای (بن افلک) برای آزادی شش امریکایی که در خانه سفیر کانادا در ایران پناه گرفته اند یک نقشه پر مخاطره را طرح ریزی می کند...

یک ویروس اصلاح شده برای درمان سرطان، در بین انسان‌ها پخش شده و برخلاف انتظار، تقریبا تمام نسل بشر را از بین برده است. دکتر «رابرت نویل» (ویل اسمیت) تنها انسان باقی مانده در نیویورک، و شاید هم تمام دنیا است. به مدت سه سال، نویل هر روز پیغام های رادیویی را ارسال می کند به امید بازمانده های دیگری را هم پیدا کند. اما او تنها نیست. بعضی از مبتلایان به ویروس هنوز نمرده اند، و به دور از نور خورشید، در تاریکی زندگی می کنند و تمام اعمال نویل را زیر نظر دارند، و تنها منتظر یک اشتباه از جانب او هستند، اشتباهی که می تواند به قیمت جانش تمام شود.