داستان فیلم در مورد ویل هانتینگ جوان ۲۰ سالهای است که در دانشگاه امآیتی سریدار است و نبوغی ذاتی در زمینه ریاضیات دارد اما استعداد خود را باور ندارد. استلا اشکارسگورد بازیگر سوئدی در نقش جرالد لمبیو پروفسور ریاضی دانشگاه امآیتی که استعداد ویل هانتینگ را کشف میکند، رابین ویلیامز در نقش روانشناسی که با ویل هانتینگ گفتگو میکند و بن افلک هم در نقش چاکی سالیوان دوست صمیمی ویل هانتینگ در این فیلم بازی میکنند. لورنس بندر تهیهکننده و سو آرمسترانگ، جاناتان گوردون، باب وینشتین و هاروی وینشتین تهیهکنندگان اجرایی فیلم ویل هانتینگ نابغه بودهاند. ژان یوس اسکافیر مدیر فیلمبرداری، ملیسا استوارت طراح تولید، جیمز مکآتیر کارگردان هنری، یارو دیک طراح صحنه و بئاتریکس آرونا پاستور طراح لباس و کری باردن، بیلی هاپکینز و سوزان اسمیت انتخابکننده بازیگران و تعیین نقشهای فیلم بودهاند.[۲]
داستان این فیلم با تمرکز روی جولیوس رابرت اوپنهایمر، به ماجرای گروهی از دانشمندان پروژهی منهتن میپردازد که بمبهای اتم استفادهشده در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی کشور ژاپن را برای ارتش آمریکا تولید کردند. تسلیم امپراطوری ژاپن در پی بمباران اتمی، به جنگ اقیانوس آرام خاتمه داد.
پیرمردی در شهری بزرگ زندگی میکند و از کل جامعه فاصله گرفته است و در تنهایی به سر میبرد. خانهی کوچک او در میان آسمان خراشهایی است که هر روز بلندتر میشوند و اکنون شهرداری میخواهد خانهی او را تخریب کند و تخلیه کند. اما پیرمرد حاضر نیست خانهاش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانهاش وصل کرده است به پرواز در میآید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش سالهی همسایه نیز با او همراه میشود و آنها در سفری به سرزمینی دور افتاده ماجراهای جالبی را تجربه میکنند.
رایلی دختر 11 ساله و شادی است که بخاطر شرایط خانوادگی، مجبور می شود به همراه پدر و مادرش به شهر سان فرانسیسکو نقل مکان کند. رایلی در این شهر جدید باید دوستان جدید پیدا کرده و وضعیت خودش را با این محیط تطبیق دهد. با اینحال 5 احساس مهم ذهن او شامل "خوشی"، "ناراحتی"، "خشم"، "ترس" و "انزجار" قادر نیستند در موقعیت جدیدی که رایلی در آن قرار گرفته مدیریت همیشگی شان را بر ذهن او داشته باشند و دائما در حال کشمکش هستند، اما...
Llewelyn Moss stumbles upon dead bodies, $2 million and a hoard of heroin in a Texas desert, but methodical killer Anton Chigurh comes looking for it, with local sheriff Ed Tom Bell hot on his trail. The roles of prey and predator blur as the violent pursuit of money and justice collide.
داستان آن در سال ۱۹۶۹ و شهر لس آنجلس رخ میدهد. ریک دالتون (لئوناردو دیکاپریو) بازیگر فیلمهای وسترن در تلویزیونهای سیاهوسفید در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادی میباشد که به مرور زمان شاهد کمرنگ شدن نقش و طرفدارانش در هالیوود میشود. بدلکار وی شخصی با نام کلیف بوث (برد پیت) است که سالیان سال در کنار ریک مشغول به همکاری بودهاست. پس از کمرنگ شدن کار ریک وی به الکل روی میآورد و کار خود را در هالیوود تمام شده میداند همچنین شایعههایی برای ریک به وجود آمدهاست که وی همسر خود را به قتل رساندهاست و همین باعث میشود که وی از زندگی ناراضی باشد. در طرف دیگر کلیف فردی است که در یک تریلر زندگی میکند اما به مراتب رضایت از زندگی بیشتری نسبت به ریک دارد. شارون تیت (مارگو رابی) همسر رومن پولانسکی منزل ریک را اجاره کردهاست. از طرفی نیز استیو مککوئین (دیمین لوئیس) با در مهمانی که توسط پلیبوی صورت گرفتهاست با ریک صحبت میکند و این صحبت راه گشای ادامه کار ریک میباشد.
"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که به تازگی فارق التحصیل شده است.او به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی بی رحم و جدی یک مجله مد استخدام می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به یک رونامه نگار ماهر و روبرو شدن با چالش در شغل حرفه اش است .دستیار اول "میراندا" توصیه هایی درباره طرز رفتارش به "میراندا" می کند...
« جان رابى » ( گرانت ) دزد حرفهاى سابقهدار امریكایى پس از خدمت قهرمانانه در نهضت مقاومت فرانسه ، دوران بازنشستگىاش را در « كوت دازور » مىگذراند و به « گربه » مشهور شهرت دارد ...
An FBI agent and an Interpol detective track a team of illusionists who pull off bank heists during their performances and reward their audiences with the money.
An ex-fighter pilot forced to take over the controls of an airliner when the flight crew succumbs to food poisoning.
یک فیلم اکشن حماسی درباره ی جاسوسی، سفر در زمان و تکامل. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که قصد دارد با استفاده از سفر در زمان و تولد دوباره، از وقوع جنگ جهانی سوم جلوگیری کند.
این فیلم روایتگر عشق میان دو زن همجنسگرا است که در قالب تصاویری بیپرده و صریح نشان داده میشود. فیلم، دختر جوانی به نام «ادل» را به تصویر میکشد که اگرچه در ظاهر از نظر جنسی به مردان تمایل دارد، اما پس از آشنایی با دختری به نام «اما» به او دل میبازد. «زندگی ادل» روایتگر این دلدادگی و چگونگی بهوجودآمدن فاصله تدریجی میان این دو دختر است.
طوفان عجیبی باعث آزاد شدن موجودات خونخوار عجیبی در شهر کوچکی می شود.گروه کوچکی از شهروندان در فروشگاهی دور هم جمع شده اند و برای زندگی خود می جنگند...
September, 1945. Sebastian impatiently waits for the return of his friend Angelina, whom he has not seen for two years. When the plane carrying the young woman to her small village in the Alps is reported to have crashed in the mountains, Sebastian is convinced that Angelina is still alive. Along with his faithful dog Belle, Sebastian embarks on the most dangerous adventure of his life.
بعد از اینکه افسران پلیس «اشمیت» و «جنکو» ماموریت شان را در دبیرستان به پایان می رسانند، موقعیتی برای این دو بوجود می آید که برای حل یک پرونده بعنوان مامورین مخفی وارد کالج شوند...
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
پنجمین قسمت از مجموعه فیلم های «مقصد نهایی»، همانند قسمت های قبلی، داستان آشنای چند جوان را روایت می کند که هرکدام از آنها به شکل غیرمنتظره ای کشته می شود.
A lazy, incompetent middle school teacher who hates her job and her students is forced to return to her job to make enough money for a boob job after her rich fiancé dumps her.
Cocky young attorney Michael Gray finds himself framed for murder when an inmate he is defending violently kills himself during their interview at South River State Penitentiary. Now locked in the same nightmarish Cell 213 where his client died, he soon realizes that unnatural forces are behind a string of inmate suicides, making matters of guilt and innocence not as cut and dry as they seem.
Siya appears to be the bone of contention between warring businessmen Aditya and Saurav. But this one runs deeper than your average love triangle.