«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد.
یک گروه از جستجو گران با استفاده از یک سیاه چاله که به تازگی کشف شده است توانستند محدودیت های انسان در سفر های فضایی را از بین ببرند و امکان سفر به مکان های دورتر را فراهم آورند …
دام کاب (بازیگری لئوناردو دی کاپریو) یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند مورد نیاز سازمانهای جاسوسی و شرکتهای تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگامی که دیگران در خواب هستند و ذهنشان در آسیب پذیرترین وضعیت است اسرار کلیدی آنان را از درون رویاهایشان ربوده و در دنیای بیرون از خواب، این اسرار را به خریداران متقاضی عرضه میکند. یکی از مشتریان وی به او پیشنهادی می دهد که نمی تواند جواب منفی به او دهد، به همین خاطر گروهی را جمع می کند تا...
اعضای تیم انتقامجویان و همچنین متحدان آنها در حال محافظت از سیاره زمین هستند و با تهدیدهایی مقابله میکنند که بزرگتر از حد توان هر قهرمانی برای مقابله با آنها است. در همین برهه زمانی خطر جدیدی ظاهر میشود که از پس سایههای دنیای کهکشانی بیرون آمده و فراتر از تصور همه است؛ آن هم کسی نیست جز تانوس، حاکم ظالم و ستمگر بدنام دنیای بین کهکشانی. هدف او از به راه انداختن این بازی ناعادلانه، بهدست آوردن هر شش سنگِ سنگهای بینهایت (Infinity Stones) است؛ سنگهایی که دارای قدرتهای غیرقابل تصور هستند. تانوس با داشتن این سنگهای بینهایت میتواند روی همه واقعیتها تاثیر بگذارد. هر چیزی که اعضای تیم انتقامجویان برای آن جنگیده بودند، آنها را به این نقطه زمانی رساند؛ در هیچ برهه زمانیای، سرنوشت زمین و همچنین آینده موجودیت آن تا این اندازه نامشخص و نگرانکننده نبوده است.
کاپیتان پیت «ماوریک»، خلبان آزمایشی، پس از سی سال خدمت، عمداً از ارتقای رتبه خود طفره رفتهاست. یک روز ماوریک فراخوانده میشود تا مسئولیت آموزش گروهی از فارغ التحصیلان تاپ گان را برای یک مأموریت تخصصی به دستور همکار دوست هوانورد نیروی دریایی و رقیب سابق خود دریاسالار تام «ایس من» کازانسکی، که فرمانده اقیانوس آرام ایالات متحده است، به عهده بگیرد.
داستان «جوکر» در دههی ۱۹۸۰ میلادی روی میدهد و زندگی «آرتور فلک» استند-آپ کمدین شکستخوردهای را روایت میکند که با طرد شدن از سوی جامعه به دنیای زیرزمینی جنایت در شهر گاتهام گرایش پیدا میکند.
فیلم در مورد پدری بسیار آرام است که در حومه شهر زندگی میکند. نام این شخصیت هاچ است؛ فردی کاملاً معمولی که البته خشمی شدید در درون خود نهفته دارد. ناگهان روزی که دو دزد به خانه وی میآیند، این خشم فروخورده فوران میکند و داستانی بیرحمانه شروع میشود و راه خونینی باز میشود که در نهایت وی را مجبور ب ...
در ماموریتی در سیاره مریخ، فضانورد «مارک واتنی» در طوفانی سهمگین گرفتار میشود و بقیه تیم او را ترک می کنند. اما مارک جان سالم به در میبرد و درمیابد که در این سیاره تنها مانده است، در حالی که منابع اندکی برای زنده ماندن در اختیار دارد…
تونی استارک یک نابغه مهندسی است. در جریان سفری به افغانستان برای نمایش یکی از تولیدات موشکیاش، اسیر میشود. او از دانش فناوری خود برای فرارش بهره میگیرد. اما پس از آزادی رفته رفته همین فناوری را برای اهداف بزرگتری بکار میگیرد.
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند. جیک خیلی سریع با مردم ناوی خو می گیرد و عاشق دختر رئیس قبیله آنها می شود. طولی نمی کشد که سرهنگ و افرادش با تاکتیکهایی مرگبار به مردم ناوی حمله می کنند، و جیک تصمیم می گیرد با آنها مقابله کند.
داستان «جنگ فردا» در مورد گروهی از سفرکنندگان در زمان است که به سال ۲۰۵۱ میروند تا پیامی فوری به دنیا بدهند: اینکه ۳۰ سال بعد بشر در جنگ علیه موجوداتی فضایی مغلوب خواهد شد. تنها امید برای بقا این است که سربازان و شهروندان به آینده سفر کنند و به مبارزه ملحق شوند. در میان این افراد یک معلم دبیرستان و مرد خانواده به نام «دن فورستر» با بازی پرت است که مصمم به نجات دنیا برای دختر جوانش است. دن برای بازنویسی سرنوشت سیارهاش با یک دانشمند نابغه با بازی «ایوان استراهاوسکی» و پدرش با بازی «جی.کی. سیمونز» همکاری میکند.
دولتهای جهان قانونی را وضع میکنند که طی آن فعالیتهای تمامی ابرقهرمانان کنترل میشوند و آنها باید برای دولت آمریکا کار کنند. کاپیتان آمریکا و مرد آهنی که در مورد این قانون نظرات متفاوتی دارند، مقابل یکدیگر میایستند.
یک جراح با استعداد اما متکبر و مغرور که پس از حادثه ای ناگوار شغلش را از دست میدهد، راه تازهای را پیش روی زندگیاش میبیند. او توسط یک جادوگر آموزشهایی را فرا میگیرد تا از دنیا در برابر افراد شرور محافظت کند.
پیتر پارکر و دوستانش برای تعطیلات به اروپا میروند اما در آنجا او باید دوستانش را در مقابل میستریو محافظت کند.
اعضای خانوادهای که از رویدادهای آخرالزمانی جان سالم به در بردهاند ناچار هستند تا با زبان اشاره با یکدیگر صحبت کنند، چرا که هیولاهایی با قدرت شنوایی بالا در نزدیکی آنها وجود دارند. فیلم در آینده رخ میدهد و دورانی را به تصویر میکشد که هیولاهایی ناشناخته زمین را به تسخیر خود درآوردهاند و کوچکترین صدایی میتواند آنان را به سوی انسان کشانده و سبب نابودی شان شود…
پیتر پارکر پس از اتفاقات فیلم Captain America: Civil War (کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی) به محله کوئینز در شهر نیویورک بازگشته است و با هویت جدید مرد عنکبوتی در فیلم Spider-Man: Homecoming تصمیم دارد خود را ثابت کند. او از تجربهای که با انتقامجویان داشته است، بسیار هیجانزده است. با این حال، او همچنان با زن عمو می زندگی میکند و پیتر اکنون تحت مراقبت تونی استارک نیز است. پیتر تلاش میکند تا بتواند بین زندگی جدید خود و دوستانش، تعادل ایجاد کند؛ اما زمانی که ولچر ظاهر میشود پیتر باید با مهمترین تهدید خود مقابله کند.
کریستینا (کفشدوزک) مک فرسون، یک نوجوان هنرمند ۱۷ ساله، با اراده قوی و دیدگاههای عمیق در ساکرامنتو به سن قانونی میرسد. رابطه او با مادرش و تربیت خانوادگیش مورد سوال و آزمایش قرار میگیرد زمانی که تصمیم میگیرد به دانشگاه برگردد.
ناتاشا رومانوف یا همان بیوه ی سیاه با بخش های تاریک گذشته ی خود مواجه می شود. توطئه ای خطرناک به پا شده است که به گذشته ی او مربوط است.
یک فیلم اکشن حماسی درباره ی جاسوسی، سفر در زمان و تکامل. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که قصد دارد با استفاده از سفر در زمان و تولد دوباره، از وقوع جنگ جهانی سوم جلوگیری کند.
A couple's relationship is tested when uninvited guests arrive at their home, disrupting their tranquil existence.