«مایکل کورلئونه» (آل پاچینو) درگیر سرو سامان بخشیدن به امپراتوری ای است که از پدرش، «دون ویتو» (مارلون براندو) به ارث برده است. داستان به طور موازی زندگی «مایکل کورلئونه» قبل از انقلاب کوبا و زندگی «ویتو کورلئونه?» جوان، مهاجرت او از سیسیل به آمریکا و چگونگی رسیدن او به قدرت را نشان می‌دهد و اینکه مایکل چگونه در دادگاه به دفاع از خود در مقابل اتهامات می پردازد…

یک گروه از جستجو گران با استفاده از یک سیاه چاله که به تازگی کشف شده است توانستند محدودیت های انسان در سفر های فضایی را از بین ببرند و امکان سفر به مکان های دورتر را فراهم آورند …

داستان فیلم درباره دو تردست در سال‌های نخست قرن بیستم است. آلفرد بوردن (کریستین بل) و روپرت انجی‌یر (هیو جکمن) دو دوست که در جوانی کار شعبده‌بازی را با هم آغاز کرده‌اند با مرگ همسر روپرت در یکی از شعبده‌بازی‌ها به دشمنانی سخت بدل می‌شود. سال‌ها می‌گذرد آن‌ها تبدیل به شعبده‌بازانی نامی می‌شوند که در کنار تلاش برای بهتر شدن در کارشان، سعی می‌کنند از اسرار کار دیگری آگاه شوند و انتقام گذشته‌ها بگیرند. پای دانشمندانی همچون تسلا نیز به این رقابت باز می‌شود با اختراعاتی میان علم و جادو…

اعضای تیم انتقام‌جویان و همچنین متحدان آنها در حال محافظت از سیاره زمین هستند و با تهدیدهایی مقابله می‌کنند که بزرگ‌تر از حد توان هر قهرمانی برای مقابله با آنها است. در همین برهه زمانی خطر جدیدی ظاهر می‌شود که از پس سایه‌های دنیای کهکشانی بیرون آمده و فراتر از تصور همه است؛ آن هم کسی نیست جز تانوس، حاکم ظالم و ستمگر بدنام دنیای بین کهکشانی. هدف او از به راه انداختن این بازی ناعادلانه، به‌دست آوردن هر شش سنگِ سنگ‌های بینهایت (Infinity Stones) است؛ سنگ‌هایی که دارای قدرت‌های غیرقابل تصور هستند. تانوس با داشتن این سنگ‌های بینهایت می‌تواند روی همه واقعیت‌ها تاثیر بگذارد. هر چیزی که اعضای تیم انتقام‌جویان برای آن جنگیده بودند، آنها را به این نقطه زمانی رساند؛ در هیچ برهه زمانی‌ای، سرنوشت زمین و همچنین آینده موجودیت آن تا این اندازه نامشخص و نگران‌کننده نبوده است.

داستان فیلم در مورد ویل هانتینگ جوان ۲۰ ساله‌ای است که در دانشگاه ام‌آی‌تی سریدار است و نبوغی ذاتی در زمینه ریاضیات دارد اما استعداد خود را باور ندارد. استلا اشکارسگورد بازیگر سوئدی در نقش جرالد لمبیو پروفسور ریاضی دانشگاه ام‌آی‌تی که استعداد ویل هانتینگ را کشف می‌کند، رابین ویلیامز در نقش روان‌شناسی که با ویل هانتینگ گفتگو می‌کند و بن افلک هم در نقش چاکی سالیوان دوست صمیمی ویل هانتینگ در این فیلم بازی می‌کنند. لورنس بندر تهیه‌کننده و سو آرمسترانگ، جاناتان گوردون، باب وینشتین و هاروی وینشتین تهیه‌کنندگان اجرایی فیلم ویل هانتینگ نابغه بوده‌اند. ژان یوس اسکافیر مدیر فیلمبرداری، ملیسا استوارت طراح تولید، جیمز مک‌آتیر کارگردان هنری، یارو دیک طراح صحنه و بئاتریکس آرونا پاستور طراح لباس و کری باردن، بیلی هاپکینز و سوزان اسمیت انتخاب‌کننده بازیگران و تعیین نقش‌های فیلم بوده‌اند.[۲]

غلاف تمام فلزی (به انگلیسی: Full Metal Jacket) فیلمی در ژانر جنگی ساختهٔ استنلی کوبریک در سال ۱۹۸۷ (میلادی) است. واحد جذب نیروی نیروی دریائی ایالات متحد، کارولینای جنوبی. گروهبان توپخانه، «هارتمن» (ارمی) گروهی داوطلب تازه کار را می‌پذیرد و برای آنان نام‌های جدید انتخاب می‌کند، مثلاً به یکی از آنان، «سرباز جوکر» (موداین) و دیگر «سرباز کابوی» (آرلیس هوارد) می‌گوید، و با خشونت و بددهنی به آنان می‌فهماند که باید هشت هفته آموزشی را به همین ترتیب سر کنند.

اندی دِیویس، ۱۸ ساله، کمتر از سه روز تا رفتن به دانشگاه فاصله دارد. اسباب بازی‌هایش، شامل وودی و باز لایت یر، درباره آینده نا‌معلومشان نگرانند. آن‌ها به طور ناخواسته سر از مهدکودکی در می آورند که در آنجا با مشکلات فراوانی رو به رو می شوند…

نوجوانی به نام شو که از بیماری قلبی رنج می‌برد و قرار است به زودی تحت عمل جراحی قرار بگیرد، برای استراحت و تقویت جسم و روحش به خانه ییلاقی خانوادگی‌شان آورده می‌شود. او در همان اولین لحظه‌های ورودش، یک لحظه با یک آدم کوچولو که دختر ۱۴ ساله‌ای به نام اریتی است برخورد می‌کند. اما انسان‌ها نباید آدم کوچولوها را ببینند و ...

Ash Williams and his girlfriend Linda find a log cabin in the woods with a voice recording from an archeologist who had recorded himself reciting ancient chants from "The Book of the Dead." As they play the recording an evil power is unleashed taking over Linda's body.

Shaun lives a supremely uneventful life, which revolves around his girlfriend, his mother, and, above all, his local pub. This gentle routine is threatened when the dead return to life and make strenuous attempts to snack on ordinary Londoners.

اِلا دختر زیبایی است که به تازگی مادر خود را از دست داده است و حال باید نامادری پلید و دو دختر عجیبش را در کنار خود بپذیرد. دیری نمی‌گذرد که پدر اِلا نیز از دنیا می‌رود و او بیش از پیش مورد ظلم نامادری و دو خواهرخوانده‌اش قرار می‌گیرد. سیندرلا که پژمرده و آسیب‌پذیر شده، در جنگل با مرد غریبه‌ای آشنا می‌شود که مسیر زندگی‌اش را به طور کامل دستخوش تغییر می‌نماید…

۴ دوست در باغ وحشی در نیویورک زندگی می‌کنند: الکس (شیر)، مارتی (گوره خر)، ملمان (زرافه) و گلوریا (اسب آبی). با گم شدن یکی از آن‌ها بقیه به دنبال او اسیر شده و به طور ناخواسته داخل قفس به آفریقا برگردانده می‌شوند و در همین حین یک اتفاق در دریا آن‌ها را به سمت سواحل ماداگاسکار می‌کشاند. آن‌ها با ورود به دنیای وحش با یک بومی ماداگاسکاری که نوعی میمون است آشنا می‌شوند. سرانجام قهرمان داستان ما با واقعیت‌های مقدر شده طبیعت مواجه می‌شود و…

Get ready for Barbie: A Fairy Secret, an amazing adventure with Barbie where she discovers there are fairies living secretly all around us! When Ken is suddenly whisked away by a group of fairies, Barbie's two fashion stylist friends reveal they are actually fairies and that Ken has been taken to a magical secret fairy world not far away! Barbie and her rival Raquelle take off with the fairy friends on an action-packed journey to bring him back. Along the way they must stick together and learn that the real magic lies not just in the fairy world itself, but in the power of friendship.

هانا دختری 16 ساله است که توسط پدرش طوری تربیت شده تا یک قاتل کاملا حرفه‌ای باشد، او برای انجام یک ماموریت به اروپا می رود و در این زمان توسط یک مامور دولتی و افرادش تعقیب می شود.

حیواناتی که از باغ‌وحش بیرون آمده بودند حالا در تلاش برای بازگشت دوباره به نیویورک هستند، اما به طور اتفاقی سر از آفریقا در می‌آورند. جایی که الکس با خانواده خود ملاقات می‌کند و این شروع اتفاقات جالبی است که برای آن‌ها در ادامه داستان رخ می‌دهد…

داستان فیلم با دویدن اسکرات سنجاب دندان شمشیری به دنبال یک‌دانه بلوط آغاز می‌شود و خرابکاری که این بار به بار می‌آورد جدا شدن کره زمین به چند قاره است. مانی، سید و دیگو از قطعه یخی به عنوان کشتی استفاده می‌کنند و در راه اکتشاف دنیای جدید، با موجودات دریایی و دزدان دریایی برخورد می‌کنند.

Unlike their heroic counterparts on the force, desk-bound NYPD detectives Gamble and Hoitz garner no headlines as they work day to day. When a seemingly minor case turns out to be a big deal, the two cops get the opportunity to finally prove to their comrades that they have the right stuff.

از زمانی که کانر توانست با کمک نابودگر از دست روبات جیوه ای جان سالم بدر ببرد ۱۰ سال می گذرد او هم اکنون ۲۵ سال دارد مادر او کشته شده و او تنها زندگی می کند ، کانر زندگی سختی دارد نه خانه ای و نه کاری .تی ایکس پیشرفته ترین روبات انسان پا به کره زمین می گذارد و قصد دارد با کشتن جان کانر زمین را از بین ببرد ، کانر قرار است در آینده فرمانده نیروهای زمینی شود که بر علیه روبات ها به جنگ می پردازند .نابودگر به زمین باز می گردد و این بار قصد دارد به هر طریق ممکن جان کانر را از مرگ نجات دهد در این بین جان کانر با دختری که سالها پیش با او همکلاسی بوده آشنا می شود آنها قرار است بعد ها با هم ازدواج کنند . نابودگر بعد از دشواری زیاد تی ایس را از بین می برد و خود نیز ار بین می رود . جان کانر همراه دوست دختر خود به پناهگاهی می روند که سالها پیش برای جنگهای اتمی درست شده است . در این هنگام روباتها به سیستم اتمی جهان نفوذ کرده و جنگ اتمی را آغاز می کنند.

During a dress rehearsal for a fashion show, the model Nastja believes to have seen a murder. The victim is her friend Kira, but there is no trace of her. The detectives Anne Marie Fuchs and Youssef el Kilali, however, soon come across the body of the young woman in a clothes trolley belonging to the fashion company and begin to investigate.

A woman and her daughter (Nicole Muñoz) encounter a deadly legend at a bed-and-breakfast.