«راوی» (نورتن)، جوانی پریشان حال پی می برد که به کمک مشت بازی با دست های برهنه، بیش از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می کند. او و «تایلر دردن» (پیت) که به دوستانی صمیمی تبدیل شده اند، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کنند تا با هم مشت بازی کنند. در حالی که افراد دیگری هم به باشگاه شان می پیوندند، محفل شان به رغم آن که رازی است بین شرکت کننده هایش، شهرت و محبوبیت یک باشگاه زیرزمینی را پیدا می کند.
دام کاب (بازیگری لئوناردو دی کاپریو) یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند مورد نیاز سازمانهای جاسوسی و شرکتهای تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگامی که دیگران در خواب هستند و ذهنشان در آسیب پذیرترین وضعیت است اسرار کلیدی آنان را از درون رویاهایشان ربوده و در دنیای بیرون از خواب، این اسرار را به خریداران متقاضی عرضه میکند. یکی از مشتریان وی به او پیشنهادی می دهد که نمی تواند جواب منفی به او دهد، به همین خاطر گروهی را جمع می کند تا...
At an elite, old-fashioned boarding school in New England, a passionate English teacher inspires his students to rebel against convention and seize the potential of every day, courting the disdain of the stern headmaster.
در سالهایی خیلی دور در کهکشانی خیلی دور آزادی خواهان در حال مبارزه با امپراتوری دیکتاتوری فضایی هستند. در همین فاصله «پرنسس لیا» (فیشر) اسیر معاون امپراتور میشود که «دارت ویدر» نام دارد. لیا مخفیانه ۲ روبات را همراه با پیامی به سیارهی تاتوین میفرستد و این ۲ روبات به دست پسری به اسم «لوک» (همیل) می افتند و لوک همراه با «اوبی وان کنوبی» و ۲ روبات، و خلبانی شیاد به اسم «هان سولو» (هریسون فورد) برای نجات لیا اقدام میکنند...
داستان «جوکر» در دههی ۱۹۸۰ میلادی روی میدهد و زندگی «آرتور فلک» استند-آپ کمدین شکستخوردهای را روایت میکند که با طرد شدن از سوی جامعه به دنیای زیرزمینی جنایت در شهر گاتهام گرایش پیدا میکند.
دو دختربچه به همراه پدرشان به خانهای در دهکده نقل مکان میکنند تا به مادر بیمارشان نزدیکتر باشند. آنها در جنگلهای نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا میکنند و خیلی زود با آنها دوست میشوند.
داستان این کتاب و فیلم در مورد مردی است که همسرش را در پنجمین سالگرد ازدواجشان گم میکند اما تمام انگشتها به سمت او نشانه میرود به طوری که لقب قاتل زنان به وی داده میشود...
Fitzcarraldo is a dreamer who plans to build an opera house in Iquitos, in the Peruvian Amazon, so, in order to finance his project, he embarks on an epic adventure to collect rubber, a very profitable product, in a remote and unexplored region of the rainforest.
کلب (دامنال گلسون) برنامه نویس جوانی است که به تازگی در یک مسابقه برنده سفر یک هفته ای به منزل متخصص فرایند CEO به نام یعنی ناتان (اسکار آیزاک) شده است. کلب که به شدت از این اتفاق خوشحال است و این ملاقات را افتخاری برای خود و حرفه اش می داند، پس از رسیدن به ویلای ناتان متوجه می شود که برخلاف انتظارش، وی برای انجام آزمایشی به این ویلا آورده شده است. ناتان در این ویلا موفق به طراحی ربات زنی به نام آوا (آلیشیا ویکاندر) شده است که از هوش مصنوعی فوق العاده ای برخوردار است و کلب نیز باید با ربات ساخته ناتان ارتباط برقرار کند، اما...
Andrew's brave front convinces his father that he is unaffected by his mother's death. Playmate and protector of his little brother Miles, he is often blamed when mischief goes wrong. Only when tragedy strikes does his father recognize Andrew's true qualities.
Jean-Baptiste Grenouille, born in the stench of 18th century Paris, develops a superior olfactory sense, which he uses to create the world's finest perfumes. However, his work takes a dark turn as he tries to preserve scents in the search for the ultimate perfume.
تونی استارک روی یک پروژه برای حفظ صلح کار می کند، اما اوضاع از کنترلش خارج می شود و اکنون گروه انتقام جویان باید آلترون، ساخته ی دست استارک را، از رسیدن به اهداف شریرانه اش باز دارند...
The activities of rampaging, indiscriminate serial killer Ben are recorded by a willingly complicit documentary team, who eventually become his accomplices and active participants. Ben provides casual commentary on the nature of his work and arbitrary musings on topics of interest to him, such as music or the conditions of low-income housing, and even goes so far as to introduce the documentary crew to his family. But their reckless indulgences soon get the better of them.
یک صبح بهاری معمولی. گربه بد، شرافالدین و محافظانش، مرغ دریایی ریفکی و رضا موشه برای منقل کباب شبانه خودشان رو آماده میکنند. بیا و ببین که ظرف همان روز بلایی نمیماند که سر شرافالدین نیامده باشد. ابتدا از طرف بابایش تونگوچ از خانه بیرون انداخته میشود و بعد هم باعث مردن کسی میشود که چشمش به دنبالش بود و میخواست او رو دوست دختر خودش بکند. با اینها تمام نمیشود و همچنین مورد حمله دشمنانش قرار میگیرد. در تمام طول عمرش شاید برای اولین بار عاشق میشود و در نهایت میفهمد که پسری به اسم تاج الدین دارد …
Lucy Harmon, an American teenager is arriving in the lush Tuscan countryside to be sculpted by a family friend who lives in a beautiful villa. Lucy visited there four years earlier and exchanged a kiss with an Italian boy with whom she hopes to become reacquainted.
این فیلم فانتزی داستان قرون وسطایی شوالیه گاوین و شوالیه ی سبز را بازگو می کند.
Kerim lives with his family in a rent house for years. One day his landlord tells him to look for another house or raise the rent money.He finds a house by the help of Sühandan whom he works together and in love.
Already deep into a second Cold War, Britain’s Ministry of Defense seeks a game-changing weapon. Programmer Vincent McCarthy unwittingly provides an answer in The Machine, a super-strong human cyborg. When a programming bug causes the prototype to decimate his lab, McCarthy takes his obsessive efforts underground, far away from inquisitive eyes.
داستان فیلم "تعقیب سرد" الهامگرفتهشده از فیلم "به ترتیب خروج از صحنه" محصول سال 2014 کشور نروژ میباشد و درمورد یک راننده ماشین برفروب بوده که به دنبال انتقام از موادفروشی است که وی فکر میکند پسرش را به قتل رسانده...
In total despair, Anja is about to throw herself from a bridge. At that very moment, Henry drives past in his car. Thinking she's a prostitute, he invites her home with him. Anja pretends to be what Henry initially thought. She refuses to explain the reasons for her apparent attempt at suicide. The two begin to play strange games, engage in unusual sex, leading Anja to try fleeing the apartment, but Henry catches her. Forced by Henry, Anja tells him about Lilly who was raped and then killed someone, leaving Henry with the impression that Lilly and Anja are one, the same person. They play more mind games, make love, and after Anja going back and forth trying to leave, Henry finally lets her go. She goes, but is back again soon after. And with a vengeance, she causes a series of strange events which will change the course of both of their lives