داستان فیلم به صورت موازی و فلش بک بین گذشته و زمان حال می‌گذرد. پنج خلافکار حرفه‌ای به نام‌های دین کیتون (یک رستوران دار که در گذشته پلیس بوده ولی اخراج شده)، وربال کیتز (یک چلاغ حقیر)، تاد هاکنی (یک تعمیرکار اتوموبیل)، مک منیس و فنستر، به صورت یک باند جنایی دور هم جمع می‌شوند و جنایات متعددی انجام می‌دهند که در یکی از این جنایات ...

داستان فیلم در دهه ۱۹۵۰ در لس آنجلس اتفاق می افتد، روایت سه پلیس لس آنجلس که در گیر ماجرای قتلی در کافه نایت اوول می‌شوند. ماجرا به جرایم سازمان یافته، فحشا، مواد مخدر و فساد سیاسی گسترش می یابد. عنوان داستان، محرمانه، به مجله رسوایی بر می گردد که به صورت تخیلی در ۱۹۵۰ با عنوان هاش-هاش منتشر می شده. گروهبان ادموند اکسلی پسر بازرس افسانه‌ای پلیس لس آنجلس می‌باشد، افسری بسیار برجسته بر مبنای توانایی‌های شخصی خودش. تحصیلات، هوش، عینکی بودن و برخورد سرد و جدی او باعث ایزوله شدن وی از سایر همکارانش می‌شود. خشم همکارانش هنگامی اوج می‌گیرد که وی حاضر می‌شود علیه سایر همکاران خود شهادت دهد. وندل باد وایت (راسل کرو) افسری قوی هیکل با قدی ۱۹۰ سانتیمتری و تند مزاج می‌باشد. همکار بسیار نزدیک وی، دیک استنسلند، در پی شهادت اکسلی در ماجرای شب خونین کریسمس از خدمت در پلیس لس آنجلس کنار گذاشته می‌شود. به این ترتیب روابط باد و اکسلی تیره تر می‌شود. اما در پی قتل دیک در کافه نایت اوول باد و وایت به نوعی درگیر ماجرایی می‌شوند که پس از کش و قوس فراوان آن دو را به هم نزدیک می‌کند.

At the beginning of the 1913 Mexican Revolution, greedy bandit Juan Miranda and idealist John H. Mallory, an Irish Republican Army explosives expert on the lam from the British, fall in with a band of revolutionaries plotting to strike a national bank. When it turns out that the government has been using the bank as a hiding place for illegally detained political prisoners -- who are freed by the blast -- Miranda becomes a revolutionary hero against his will.

In 1863, Amsterdam Vallon returns to the Five Points of America to seek vengeance against the psychotic gangland kingpin, Bill the Butcher, who murdered his father years earlier. With an eager pickpocket by his side and a whole new army, Vallon fights his way to seek vengeance on the Butcher and restore peace in the area.

An enigmatic actress may have a hidden agenda when she auditions for a part in a misogynistic writer's play.

At a 1962 College, Dean Vernon Wormer is determined to expel the entire Delta Tau Chi Fraternity, but those troublemakers have other plans for him.

داستان این انیمیشن در مورد زندگی روزمره یک خانواده ژاپنی به نام «یامادا» است. زندگی روزمره‌ای که اتفاقات زیادی را شامل می‌شود؛ از گم‌شدن یک کودک در فروشگاه گرفته تا روابط بین پدر و پسر، زن و شوهر، و ماجرای اولین دوست دختر-پسر خانواده که با طنزی شیرین و درعین‌حال باورپذیر تعریف می‌شود ...

یک هواپیمای مسافربری هنگام پرواز با نقص فنی مواجه می‎شود، اما به لطف مهارت خلبان، تقریباً همه مسافران از این حادثه مرگبار جان سالم به در می‌برند. با این حال، تحقیقات بعدی، موضوعی ناخوشایند را در مورد این حادثه آشکار می‌سازد که…

«جیمز باند» (مور) و یک جاسوسه ی روسی «سرگرد آنیا آماسووا» (باخ)، برای مقابله با نقشه های «کارل استرومبرگ» (یورگنس)، روان پریش که قصد نابودی جهان را دارد، هم راه می شوند. «استرومبرگ» دستیار دو متر و بیست سانتیمتری دندان فولادی اش، «کوسه» (کیل) را به مصاف «باند» می فرستد...

An undercover cop in a not-too-distant future becomes involved with a dangerous new drug and begins to lose his own identity as a result.

بعد از اینکه به "چارلی کروکر" خیانت شد و در ایتالیا در حالتی رو به مرگ رها شد او و تیمش نقشه دزدی بزرگ طلا را از دوست سابق خود کشیدند...

During a solo voyage in the Indian Ocean, a veteran mariner awakes to find his vessel taking on water after a collision with a stray shipping container. With his radio and navigation equipment disabled, he sails unknowingly into a violent storm and barely escapes with his life. With any luck, the ocean currents may carry him into a shipping lane -- but, with supplies dwindling and the sharks circling, the sailor is forced to face his own mortality.

«جیمز باند» (مور) مأموریت پیدا می کند تا با «مستر بیگ» (کوتو) مبارزه کند. «مستر بیگ» قصد دارد اعتیاد به هرویین را گسترش بدهد و نیمکره ی غربی کره ی زمین را تحت اختیار خود درآورد...

A POW in World War II is put to work in a Munich zoo, looking after an Asian elephant. The zoo is bombed by the Americans and the director of the zoo decides it is not safe for his Asian elephant Lucy to remain there. So he sends Brooks to safety with Lucy. They escape and go on the run in order to get to Switzerland.

سن فرانسیسکو. «بازرس هری کالاهان» (ایست وود) مأمور تحقیق پرونده ی مرگ ستاره ی راک، «جانی اسکریرز» (کری) می شود و خیلی زود فهرستی به دست می آید که شامل اسامی عده ای از دست اندرکاران مشهور رسانه های همگانی است که قرار است به قتل برسند.

«سر رابرت کینگ» (کالدر) غول نفتی، بر اثر یک سوء قصد در ستاد مرکزی MI6 می میرد. به هنگام خاک سپاری «کینگ» در اسکاتلند، «باند» (برازنان) با دختر او «الکترا» (مارسو) ملاقات می کند که قبلا یک بار تروریستی به نام «رنار» (کارلایل) او را ربوده است. خیلی زود «M» (دنچ)، رئیس «باند» او را برای محافظت از «الکترا» و شناسایی قاتل «کینگ» به قفقاز می فرستد.

جیگسا و شاگردش آماندا مرده‌اند. حال، در پی خبر قتل کارآگاه کری، دو تحلیلگر با تجربه اف‌بی‌آی به نام‌های مامور استراهم و مامور پرز به محیط وحشت‌زده می‌آیند تا به کارآگاه با سابقه هافمن در وارسی آخرین بازمانده‌های رعب‌آور جیگسا و قرار دادن تکه‌های معما کنار هم کمک کنند. با این حال، وقتی فرمانده گروه ضربت به‌نام ریگ ربوده شده و وارد یک بازی می‌شود، آخرین پلیسی که تماسی با جیگسا نداشته، تنها نود دقیقه فرصت دارد تا با غلبه بر مجموعه‌ای از تله‌های دیوانه‌وار، دوست قدیمی‌اش را نجات دهد یا با پیامدهای مرگباری مواجه شود.

«نیک پولووسکی» ( کلینت ایست وود ) که در حال کار بر روی پرونده ای برای گیر انداختن تبهکاری آلمانی است، مجبور می شود با یک پلیس تازه کار ( چارلی شین ) بر روی این پرونده کار کند...

It's three years after the events of the original Battle Royale, and Shuya Nanahara is now an internationally-known terrorist determined to bring down the government. His terrorist group, Wild Seven, stages an attack that levels several buildings in Tokyo on Christmas Day, killing 8000 people. In order for the government to study the benefits of "teamwork", the new students work in pairs, with their collars electronically linked so that if one of them is killed, the other dies as well. They must kill Nanahara in three days - or die.