داستان انیمه برگرفته از رمانی به همین نام اثر ماکوتو شینکای می‌باشد که مخلوطی از عشق و معجزه است. دو نوجوان دبیرستانی پس از اینکه متوجه می‌شوند به شکل عجیب و غریبی به هم مرتبط هستند و هرکدام در رؤیا خود را در قالب دیگری می‌بیند، تصمیم می‌گیرند برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کنند...

داستان فیلم در مورد اعضای بیکار خانواده‌ی بی‌پولی است که به یک خانواده‌ی ثروتمند تعدی می‌کنند اما در مخمصه می‌افتند.

اعضای تیم انتقام‌جویان و همچنین متحدان آنها در حال محافظت از سیاره زمین هستند و با تهدیدهایی مقابله می‌کنند که بزرگ‌تر از حد توان هر قهرمانی برای مقابله با آنها است. در همین برهه زمانی خطر جدیدی ظاهر می‌شود که از پس سایه‌های دنیای کهکشانی بیرون آمده و فراتر از تصور همه است؛ آن هم کسی نیست جز تانوس، حاکم ظالم و ستمگر بدنام دنیای بین کهکشانی. هدف او از به راه انداختن این بازی ناعادلانه، به‌دست آوردن هر شش سنگِ سنگ‌های بینهایت (Infinity Stones) است؛ سنگ‌هایی که دارای قدرت‌های غیرقابل تصور هستند. تانوس با داشتن این سنگ‌های بینهایت می‌تواند روی همه واقعیت‌ها تاثیر بگذارد. هر چیزی که اعضای تیم انتقام‌جویان برای آن جنگیده بودند، آنها را به این نقطه زمانی رساند؛ در هیچ برهه زمانی‌ای، سرنوشت زمین و همچنین آینده موجودیت آن تا این اندازه نامشخص و نگران‌کننده نبوده است.

سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...

در «لیگ عدالت زک اسنایدر»، «بروس وین» (بن افلک) که می‌خواهد اطمینان حاصل کند فداکاری سوپرمن (هنری کویل) بیهوده نبوده، به یاری «دایانا پرنس» (گل گدوت) و گروهی از فراانسان‌ها باید از زمین در مقابل تهدیدی که می‌تواند فاجعه‌بار باشد محافظت کند. این وظیفه دشوارتر از تصور بروس است، چرا که هر یک از نیروها باید بر شیاطین درونی خود و گذشته‌شان که مانع همکاری آن‌ها شده غلبه کنند تا در نهایت اتحاد قهرمانان را شکل دهند. بتمن (افلک)، زن شگفت‌انگیز (گدوت)، آکوامن (جیسون موموآ)، سایبورگ (ری فیشر) و فلش (ازرا میلر) که حالا متحد شده‌اند، ممکن است از نجات سیاره از استپن‌وولف‌، دساد، و دارک‌سید، و مقاصد وحشتناکشان بازمانده باشند.

«پیتر پارکر» با بازی «تام هالند» به دنبال وقایع «دور از خانه» به قتل «میستریو» با بازی «جیک جیلنهال» متهم است و هویت محرمانه‌اش توسط «جی. جونا جیمسون» با بازی «جی.کی. سیمونز» در روزنامه «دیلی باگل» فاش شده است. «پیتر پارکر» برای طلب یاری نزد «دکتر استرنج» با بازی «بندیکت کامبربچ» می‌رود تا بخواهد با طلسمی اجرا کند که مردم به جز نزدیکانش فراموش کنند او «مرد عنکبوتی» است و «میستریو» را از بین برده.

پل آتریدیس، پسر یک خانواده اصیل و سخاوتمند است که پس از وقوع اتفاقی ناگوار، وظیفه‌ محافظت از باارزش ‌ترین دارایی و حیاتی ‌ترین عنصر کهکشان در سیاره‌ آراکیس به او سپرده شده است و...

An aging Chinese immigrant is swept up in an insane adventure, where she alone can save what's important to her by connecting with the lives she could have led in other universes.

مامور ویژه ای بنام «وید ویلسون» (رایان رینالدز) که تبدیل به یک مزدور شده است، تحت یک آزمایشی شرورانه قرار میگیرد و قدرت های ویژه ای بدست می آورد. او با استفاده از این قدرتش شروع میکند به شکار افرادی که زندگی اش را نابود کردند.

Chris and his girlfriend Rose go upstate to visit her parents for the weekend. At first, Chris reads the family's overly accommodating behavior as nervous attempts to deal with their daughter's interracial relationship, but as the weekend progresses, a series of increasingly disturbing discoveries lead him to a truth that he never could have imagined.

داستان این فیلم درباره چهار معلم است که با الهام از نظریه فیلسوف نروژی درباره اینکه انسان با میزان ثابتی از الکل در خون متولد می شود که آن مقدار 0.5 درصد و بیش از حد پایین است، سعی می‌کنند در زندگی روزمره شان خود را با الکل مست نگه دارند.

این فیلم داستان اچ را روایت می‌کند. او شخصیتی سرد و مرموز است که در یک کمپانی حمل و نقل پول نقد مشغول به کار است. این کمپانی هر هفته صدها میلیون دلار را در سراسر لس‌آنجلس جابجا می‌کند.

یک مرد جوان به مشکل خورده به‌نام مایک که به‌تازگی اخراج شده و به‌دنبال کار است، موافقت می‌کند به‌عنوان نگهبان شبانه در یک رستوران متروکه مآب به‌نام: پیتزا فروشی فردی فزبر، موقعیتی را به‌عهده بگیرد. اما به‌زودی متوجه می‌شود که هیچ چیز در فردی آنطور که به‌نظر می‌رسد نیست.

داستان «جنگ فردا» در مورد گروهی از سفرکنندگان در زمان است که به سال ۲۰۵۱ می‌روند تا پیامی فوری به دنیا بدهند: اینکه ۳۰ سال بعد بشر در جنگ علیه موجوداتی فضایی مغلوب خواهد شد. تنها امید برای بقا این است که سربازان و شهروندان به آینده سفر کنند و به مبارزه ملحق شوند. در میان این افراد یک معلم دبیرستان و مرد خانواده به نام «دن فورستر» با بازی پرت است که مصمم به نجات دنیا برای دختر جوانش است. دن برای بازنویسی سرنوشت سیاره‌اش با یک دانشمند نابغه با بازی «ایوان استراهاوسکی» و پدرش با بازی «جی.کی. سیمونز» همکاری می‌کند.

فیوریوسای جوان توسط افراد فردی به نام وارولد دمنتوس ربوده می شود. اکنون او باید برای زنده ماندن همه تلاشش را بکند و نقشه ای برای بازگشت به خانه بکشد و...

اعضای خانواده‌ای که از رویدادهای آخرالزمانی جان سالم به در برده‌اند ناچار هستند تا با زبان اشاره با یکدیگر صحبت کنند، چرا که هیولاهایی با قدرت شنوایی بالا در نزدیکی آنها وجود دارند. فیلم در آینده رخ می‌دهد و دورانی را به تصویر می‌کشد که هیولاهایی ناشناخته زمین را به تسخیر خود درآورده‌اند و کوچک‌ترین صدایی می‌تواند آنان را به سوی انسان کشانده و سبب نابودی شان شود…

پیتر پارکر پس از اتفاقات فیلم Captain America: Civil War (کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی) به محله کوئینز در شهر نیویورک بازگشته است و با هویت جدید مرد عنکبوتی در فیلم Spider-Man: Homecoming تصمیم دارد خود را ثابت کند. او از تجربه‌ای که با انتقام‌جویان داشته است، بسیار هیجان‌زده است. با این حال، او همچنان با زن عمو می زندگی می‌کند و پیتر اکنون تحت مراقبت تونی استارک نیز است. پیتر تلاش می‌کند تا بتواند بین زندگی جدید خود و دوستانش، تعادل ایجاد کند؛ اما زمانی که ولچر ظاهر می‌شود پیتر باید با مهم‌ترین تهدید خود مقابله کند.

آلیس و جک خوش‌شانس هستند که در جامعه آرمانی پیروزی زندگی می‌کنند، شهرک صنعتی آزمایشی که مردان و خانواده‌های آن‌ها را در خود جای داده که برای پروژه فوق محرمانه پیروزی کار می‌کنند. اما وقتی شکاف‌هایی در زندگی آرام آن‌ها ظاهر می‌شود، جرقه‌هایی از چیزی بسیار شوم‌تر پنهان در زیر نمای جذاب آشکار می‌شود، آلیس نمی‌تواند به این سوال پاسخ دهد که آن‌ها دقیقا در پیروزی چه می‌کنند و چرا.

پدری عذاب‌دیده شاهد مرگ پسر جوانش است که در شب کریسمس در تیراندازی متقابل یک گروه خلافکار گیر افتاده است. در حالی که در حال بهبودی از زخمی است که به‌قیمت صدایش تمام شده است، انتقام را ماموریت زندگی خود می‌کند و برای انتقام مرگ پسرش یک برنامه‌ی تمرینی طاقت‌فرسا را آغاز می‌کند.

کارول دانورز، با نام مستعار کاپیتان مارول، هویت خود را از کری خودکامه باز پس گرفته و از هوش برتر (Supreme Intelligence) انتقام گرفته است. اما عواقب ناخواسته باعث می‌شود که کارول مسئولیت یک جهان بی‌ثبات را به دوش بکشد. وقتی وظایفش او را به یک کرم‌چاله غیرعادی مربوط به یک انقلابی کری می‌فرستد، قدرت او با کامالا خان، طرفدار فوق‌العاده جرسی سیتی، با نام مستعار خانم مارول و خواهرزاده قطع رابطه کرده کارول و فضانورد کنونی سفینه فضایی S.A.B.E.R، کاپیتان مونیکا رمبو پیوند می‌خورد. این سه شخصیت دور از انتظار بایدمتحد شده و یاد بگیرند که با هم برای نجات جهان کار کنند.