داستان دختر قهرمانی که به خاطر بیماری پدرش در زمان حمله مغول‌ها به چین، خود را به شکل پسر در می‌آورد و مخفیانه به جای پدر وارد ارتش می‌شود...

شرک غولی است که در یک جنگل سرسبز در آرامش و سکوت زندگی می‌کند، تا اینکه مأموران پادشاه به منطقه‌ای نزدیک او می‌آیند و از مردم چیزهای عجیبشان می‌خواهند، پیرزنی الاغش را می‌دهد و ادعا می‌کند ...

یک زن گدا یک شاهزادهٔ جوان را نفرین و او را تبدیل به یک دیو زشت می‌کند، زن جادوگر به وی یک آینهٔ جادویی که او را از حوادث مطلع می‌کند و یک گل رز می‌دهد که تا بیست‌ویکمین سال تولدش شکوفه می‌دهد، او باید تا آن هنگام عشق واقعی را حس کند تا نفرین را بشکند، وگرنه تا پایان عمر همان جانور زشت باقی خواهد ماند…

فیلمی عاشقانه که فیلمنامه آن را النور برکستاین نوشته و امیل اردولینو انرا کارگردانی کرده‌است.بازیگران اصلی فیلم پاتریک سویزی و جنیفر گری هستند. تقریباً یک سوم فیلم را صحنه‌های رقص در بر گرفته‌است. این فیلم نسبتاً با بودجه کمی ساخته شد اما فروش بسیار خوبی داشت. تا سال ۲۰۰۹ بیش از ۲۱۴۰۰۰۰۰۰ دلار در سرتاسر جهان فروش کرده‌است و همچنین اولین فیلمی بود که بیش از یک میلیون نسخه از آن در شبکه‌های ویدویی به فروش رسید. این فیلم برنده اسکار 1988 بهترین موسیقی، برنده یک جایزه گلدن گلاب 1988 و نامزد 3 جایزه دیگر گلدن گلاب و جوایز متعدد دیگر نیز شده است. فرانسیس بی بی هوسمن دختر نوجوان هفده ساله‌ای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک می‌روند. پدرش یک دکتر است و از بی بی انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. بی بی با یک مربی رقص به نام جانی آشنا می‌شود....

"دکارد شاو" (جیسون استتهام) پس از مرگ برادرش، به دنبال گرفتن انتقام از دامنیک تورتو (وین دیزل) و گروهش می‌باشد...

«برایان او کانر» (پاول واکر) و «دامنیک تورتو» (وین دیزل) دوباره در مقابل قانون قرار می‌گیرند. برایان و «میا تورتو» که دامنیک را از حبس فراری داده‌اند، اکنون به هر راهی می‌زنند تا از پلیس بگریزند. اکنون آن‌ها به «ریو د جانریو» بازگشته‌اند تا آخرین مسابقه را برای آزادی‌شان انجام دهند. بعد از آماده کردن تیمی از رانندگان برتر، آن‌ها در میابند تاجر فاسدی که درپی کشتن آن‌هاست، به دنبالشان است. از طرفی دیگر مأمور فدرال سرسختی بنام «لوک هابز» (دووین جانسون) نیز در تعقیب آن‌هاست...

در قسمت جدید، «شرلوک هلمز» و دستیار او «دکتر واتسون»، به همراه برادرش «میکروف هلمز» و یک زن کولی بنام «سیمزا» باید مردی شرور به نام «پروفسور موریاتی» را سرنگون سازند.

درباره ي مردي مشرف به مرگ که به زمين و زمان مي زند تا فردي را که زهرخورش کرده، بيايد داستان: «چوکليوس» (استتهام) يکي از زبردست ترين آدم کش هاي محافل مافيايي با پيامي تلفني از موقعيت متزلزلي که در آن گرفتار آمده، باخبر مي شود: زهري کشنده به بدنش تزريق شده که اگر نبضش از حد معيني پايين تر بزند، قلبش براي هميشه از تپش خواهد ايستاد...

«ویکتور» کشته شده است و «سلن» که تخصص اش کشتن گرگینه هاست و کینه عمیقی از آنها به دل دارد، بهمراه «مایکل» که یک موجود چند نژادی است در فرار از دست خون آشامان هستند. از سوی دیگر تنها فرمانروای خون آشام ها، «مارکوس»، که اکنون از خواب برخواسته و تبدیل به یک هیولای قدرتمند شده و ...

Agents J and K are back...in time. J has seen some inexplicable things in his 15 years with the Men in Black, but nothing, not even aliens, perplexes him as much as his wry, reticent partner. But when K's life and the fate of the planet are put at stake, Agent J will have to travel back in time to put things right. J discovers that there are secrets to the universe that K never told him - secrets that will reveal themselves as he teams up with the young Agent K to save his partner, the agency, and the future of humankind.

داستان در مورد خانواده‌ای است که با ورود بچه‌ای عجیب و غریب به خانه اشان اتفاقات زیادی رخ می‌دهد. در حالی که خانواده انگشت اتهام خود را به سوی پسر کوچکتر نشانه می‌رود و او را حسود می‌خوانند طولی نمی‌کشد که اوضاع عوض می‌شود و این دو برادر چاره‌ای ندارند جز اینکه در مقابل خطری که خانواده را تهدید می‌کنند با هم متحد شوند.

داستان فیلم با دویدن اسکرات سنجاب دندان شمشیری به دنبال یک‌دانه بلوط آغاز می‌شود و خرابکاری که این بار به بار می‌آورد جدا شدن کره زمین به چند قاره است. مانی، سید و دیگو از قطعه یخی به عنوان کشتی استفاده می‌کنند و در راه اکتشاف دنیای جدید، با موجودات دریایی و دزدان دریایی برخورد می‌کنند.

The King of Far Far Away has died and Shrek and Fiona are to become King & Queen. However, Shrek wants to return to his cozy swamp and live in peace and quiet, so when he finds out there is another heir to the throne, they set off to bring him back to rule the kingdom.

The new found married bliss of Bella Swan and vampire Edward Cullen is cut short when a series of betrayals and misfortunes threatens to destroy their world.

With the 70s behind him, San Diego's top rated newsman, Ron Burgundy, returns to take New York's first 24-hour news channel by storm.

Lilith is our heroine. She has the task of creating a song in one day to submit for a commercial that could potentially be a big break in her musical career. It just so happens that that “one day” is a very busy day at her money job. And it just so happens that that “money job” is as a sex worker named "Eve".

Forks, Washington resident Bella Swan is reeling from the departure of her vampire love, Edward Cullen, and finds comfort in her friendship with Jacob Black, a werewolf. But before she knows it, she's thrust into a centuries-old conflict, and her desire to be with Edward at any cost leads her to take greater and greater risks.

ماموریت خواهر و برادر کورتز برای یک جزیره مرموز تعیین می شود، که در آن یک دانشمند ژنتیک و مجموعه ای از بچه های جاسوس رقیب روبرو می شوند.

جونی کورتز پس از وقایع فیلم دوم، بازنشسته شده و به عنوان یک کارآگاه خصوصی کار می‌کند. یک روز رئیس‌جمهور دولین به او اطلاع می‌دهد که خواهرش، کارمن کورتز پس از انجام یک مأموریت ناپدید شده‌است. او مطلع می‌شود که کارمن در یک بازی ویدئویی واقع‌گرایانه به نام بازی باخته گیر کرده‌است. این بازی توسط فردی به نام اسباب‌بازی ساز ساخته شده و هدف آن کنترل دائمی ذهن کودکان است. جونی وارد بازی می‌شود تا کارمن را نجات دهد و بازی را خاموش کند.