«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد.
جولز و وینسنت ( باجگیرهای مارسلوس والاس ) در طی اجرای ماموریتی چند حوان را به قتل می رسانند. در حین قتل اتفاق عجیبی باعث تحول فکر و قلبی جولز شده و جولز تصمیم میگیرد که دست از جرم و جنایت برداشته و بسوی وارستگی گام بردارد. ولی وینسنت که اندیشه جولز را مورد تمسخر قرار میداد به کار خود ادامه داده و در ماموریت بعدی …
In the slums of Rio, two kids' paths diverge as one struggles to become a photographer and the other a kingpin.
سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...
The story of August Pullman – a boy with facial differences – who enters fifth grade, attending a mainstream elementary school for the first time.
«جك ریپر» ژنرال روان پریش ارتش و رئیس یک پایگاه هوایی در امریکاست که در اقدامی خودسرانه تهاجمی هسته ای علیه شوروی به راه می اندازد و رئیس جمهور و سیاستمداران آمریکا پس از آگاهی از این عمل با تجمع در اتاق فرماندهی جنگ ایالات متحده به دنبال راهی برای توقف این حملات می گردند.
هتل بزرگ بوداپست یک فیلم در ژانر کمدی محصول سال ۲۰۱۴، به نویسندگی و کارگردانی وس اندرسن است. در سال ۱۹۳۰ که دولتی فاشیست در حال قدرتگرفتن است و شعلهٔ جنگ در حال روشنشدن، هتل بزرگ بوداپست بهواسطهٔ تلاش فراوانِ مهماندار و شاگردش، به یکی از برترین تفریحگاههای اروپا تبدیل شدهاست. یکی از مشتریان همیشگی هتل میمیرد و یک نقاشی ارزشمند به مهماندار میرسد. با این اتفاق، همه چیز تغییر میکند.
«پیتر پارکر» با بازی «تام هالند» به دنبال وقایع «دور از خانه» به قتل «میستریو» با بازی «جیک جیلنهال» متهم است و هویت محرمانهاش توسط «جی. جونا جیمسون» با بازی «جی.کی. سیمونز» در روزنامه «دیلی باگل» فاش شده است. «پیتر پارکر» برای طلب یاری نزد «دکتر استرنج» با بازی «بندیکت کامبربچ» میرود تا بخواهد با طلسمی اجرا کند که مردم به جز نزدیکانش فراموش کنند او «مرد عنکبوتی» است و «میستریو» را از بین برده.
The night after another unsatisfactory New Year's party, Tim's father tells his son that the men in his family have always had the ability to travel through time. They can't change history, but they can change what happens and has happened in their own lives. Thus begins the start of a lesson in learning to appreciate life itself as it is, as it comes, and most importantly, the people living alongside us.
«ایندیانا جونز» (فورد) پروفسور باستان شناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزهها میجنگد. مجموعه داری ثروتمند به نام «والتر» (گلاور) به او میگوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطی، در میانهی جست و جو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی میکند جای او را پیدا کند.
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند. جیک خیلی سریع با مردم ناوی خو می گیرد و عاشق دختر رئیس قبیله آنها می شود. طولی نمی کشد که سرهنگ و افرادش با تاکتیکهایی مرگبار به مردم ناوی حمله می کنند، و جیک تصمیم می گیرد با آنها مقابله کند.
اعضای خانوادهای که از رویدادهای آخرالزمانی جان سالم به در بردهاند ناچار هستند تا با زبان اشاره با یکدیگر صحبت کنند، چرا که هیولاهایی با قدرت شنوایی بالا در نزدیکی آنها وجود دارند. فیلم در آینده رخ میدهد و دورانی را به تصویر میکشد که هیولاهایی ناشناخته زمین را به تسخیر خود درآوردهاند و کوچکترین صدایی میتواند آنان را به سوی انسان کشانده و سبب نابودی شان شود…
جکی براون مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه را جابه جا می کند. وی در یکی از ماموریت های خود توسط دو نفر از مامورین پلیس دستگیر می شود. آنها از وی می خواهند که با آنها همکاری کرده و باعث دستگیری فروشنده اسلحه و در نتیجه آزادی خود شود. جکی می داند که درصورت لو دادن حتی نام رئیس خود، زنده نخواهد ماند. در این میان با مکس چری آشنا می شود که ضمانت وی را برای آزادی از زندان بعهده گرفته است. حال جکی باید نقشه ای برای رها شدن از دست مامورین پلیس و فروشنده اسلحه بیابد.
مرد جوان و مرموزی به نام کوین که حداقل دارای ۲۳ شخصیت مختلف میباشد مجبور به ربودن ۳ نفر میشود تا…
An awkward, telekinetic teenage girl's lonely life is dominated by relentless bullying at school and an oppressive religious fanatic mother at home. When her tormentors pull a humiliating prank at the senior prom, she unleashes a horrifying chaos on everyone, leaving nothing but destruction in her wake.
داستان فیلم درباره نویسنده ناموفقی است که بعد از استفاده از دارویی عجیب توانایی های ذهنی اش چندین برابر می شود، چندین زبان جدید یاد می گیرد و حتی پایش به وال استریت هم باز می شود. اما...
یک فیلم اکشن حماسی درباره ی جاسوسی، سفر در زمان و تکامل. این فیلم داستان مردی را روایت می کند که قصد دارد با استفاده از سفر در زمان و تولد دوباره، از وقوع جنگ جهانی سوم جلوگیری کند.
داستان این پس از پخش شدن گازی سرما ساز در سطح کره زمین می باشد که با یخ بندان زمین تقریبا تمام زندگی های جاندارن کره ی زمین را نابود کرده است و حالا نجات یافتگان در قطاری بنام Snowpiercer درحال سفر می باشند که آن نیز طبقه بندی شده است . در این فیلم مشاهده می کنیم که افراد ساکن در طبقه ی پایین قطار (فقیر) تصمیم می گیرند تا در مقبال افراد پولدار و مرفح طبقه ی دیگر قطار شورش کنند و ...
در قرن هجدهم، والرین (دین دیهان) و لورلین (کارا دلوین) تیمی از کاراگاهان ویژه را تشکیل میدهند که مأموریت دارند نظم را در قلمروهای انسانی برقرار کنند. به دستور وزیر دفاع، این دو برای انجام مأموریت به شهر شگفتانگیز آلفا – یک کلانشهر در حال توسعه که موجودات مختلف از سراسر جهان برای قرنها در آن با یکدیگر همکاری کردهاند تا دانش، اطلاعات و فرهنگشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند- سفر میکنند. در مرکز شهر آلفا نیروی تاریکی وجود دارد که آرامش شهر هزارسیاره را تهدید میکند و والرین و لورلین باید فوراً این تهدید خطرناک را شناسایی و نه تنها از آلفا، که از آیندهی جهان محافظت کنند.
یک سازمان دولتی مخفی چندین ضد قهرمان با قدرتهای خارقالعاده را به کار میگیرد تا مأموریتی خطرناک را در ازای کوتاه شدن دوره حبسشان، انجام دهند...