یک گروه از جستجو گران با استفاده از یک سیاه چاله که به تازگی کشف شده است توانستند محدودیت های انسان در سفر های فضایی را از بین ببرند و امکان سفر به مکان های دورتر را فراهم آورند …
طی دهه ۱۹۶۰ میلادی، یک راننده آمریکایی ایتالیاییتبار از طبقه کارگر با یک پیانیست آمریکایی آفریقاییتبار، به نواحی جنوبی آمریکا سفر میکند و...
داستان فیلم در مورد ویل هانتینگ جوان ۲۰ سالهای است که در دانشگاه امآیتی سریدار است و نبوغی ذاتی در زمینه ریاضیات دارد اما استعداد خود را باور ندارد. استلا اشکارسگورد بازیگر سوئدی در نقش جرالد لمبیو پروفسور ریاضی دانشگاه امآیتی که استعداد ویل هانتینگ را کشف میکند، رابین ویلیامز در نقش روانشناسی که با ویل هانتینگ گفتگو میکند و بن افلک هم در نقش چاکی سالیوان دوست صمیمی ویل هانتینگ در این فیلم بازی میکنند. لورنس بندر تهیهکننده و سو آرمسترانگ، جاناتان گوردون، باب وینشتین و هاروی وینشتین تهیهکنندگان اجرایی فیلم ویل هانتینگ نابغه بودهاند. ژان یوس اسکافیر مدیر فیلمبرداری، ملیسا استوارت طراح تولید، جیمز مکآتیر کارگردان هنری، یارو دیک طراح صحنه و بئاتریکس آرونا پاستور طراح لباس و کری باردن، بیلی هاپکینز و سوزان اسمیت انتخابکننده بازیگران و تعیین نقشهای فیلم بودهاند.[۲]
A listless Wade Wilson toils away in civilian life with his days as the morally flexible mercenary, Deadpool, behind him. But when his homeworld faces an existential threat, Wade must reluctantly suit-up again with an even more reluctant Wolverine.
While working underground to fix a water main, Brooklyn plumbers—and brothers—Mario and Luigi are transported down a mysterious pipe and wander into a magical new world. But when the brothers are separated, Mario embarks on an epic quest to find Luigi.
The ST team at the Tokyo Metropolitan Police Department consists of eccentric members. Some members do not cooperate with others and others do not reveal themselves in front of others. With Samon as the leader of the ST team and young Inspector Tomohisa tasked with managing the team, the ST (Scientific Task Force) attempt to solve the most difficult of cases.
پانزده سال پس از قتل خواهرش در شب هالووین ۱۹۶۳، مایکل مایرز از یک بیمارستان روانی فرار میکند و برای کشتن مجدد به شهر کوچک هادونفیلد، ایلینوی باز میگردد.
نگهبان امنیتی ریچارد جول، جان خیلی از مردم را در حادثه انفجار بمب در المپیک ۱۹۹۶ نجات میدهد، اما به اشتباهی توسط روزنامهنگار ها و خبرگزاری ها متهم و تروریست خوانده شد.
While scavenging the deep ends of a derelict space station, a group of young space colonizers come face to face with the most terrifying life form in the universe.
A young couple travels to a remote island to eat at an exclusive restaurant where the chef has prepared a lavish menu, with some shocking surprises.
A drug squad attempts to take down a criminal organization and they must go undercover to do so, so they begin working at a chicken restaurant, that becomes famous for its delicious chicken. Due to the unexpected popularity, the detectives find themselves in a situation they never expected.
با شدت گرفتن فصل طوفانها، مسیرهای کیت کوپر، تعقیبکننده سابق طوفان که پس از یک مواجهه ویرانگر در سالهای گذشته دوباره به دشتهای باز کشیده شده، با تایلر اوونز، ستاره بیملاحظه شبکههای اجتماعی، هنگامی که پدیدههای وحشتناک که هرگز پیشتر دیده نشده بود نمایان میشوند، با هم تلاقی پیدا میکند. این دو نفر به همراه تیمهای رقیبشان خود را دقیقاً در مسیر سیستمهای طوفانی متعددی منتهی بر فراز اوکلاهمای مرکزی در نبردی برای بقای خود مییابند.
آلیس و جک خوششانس هستند که در جامعه آرمانی پیروزی زندگی میکنند، شهرک صنعتی آزمایشی که مردان و خانوادههای آنها را در خود جای داده که برای پروژه فوق محرمانه پیروزی کار میکنند. اما وقتی شکافهایی در زندگی آرام آنها ظاهر میشود، جرقههایی از چیزی بسیار شومتر پنهان در زیر نمای جذاب آشکار میشود، آلیس نمیتواند به این سوال پاسخ دهد که آنها دقیقا در پیروزی چه میکنند و چرا.
A collection of three short films directed by Moon So-ri. During recent years, Moon tried writing and directing. She previously wrote and directed three short films “The Actress” (2014), “The Running Actress” (2015), and “The Best Director” (2015), and these three short films are assembled here together in her first feature film “The Running Actress”.
هنگامی که یک قربانی قتل جدید با تمام نشانههای طرز کار جیگساو کشف میشود، کارآگاه اریک متیوس تحقیقات کاملی را آغاز میکند و جیگساو را با کمی تلاش دستگیر میکند. اما برای جیگساو، گرفتار شدن تنها بخشی دیگر از نقشه اوست. هشت نفر دیگر از قربانیان او در حال حاضر برای زندگی خود میجنگند و اکنون زمان آن رسیده است که متیوس به بازی بپیوندد.
هرکول پوآرو باید در تعطیلاتش پرونده ی قتل یک وارث جوان را حل کند.
لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانهی زدوخورد شدید بین دارو دستهی قاچاقچیهای جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتادهاند. هنگام درگیری با دارو دستهی کلمبیاییها، موجود مرموزی وارد صحنه میشود و قاچاقچیها را قتل عام میکند. جاماییکاییها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچیهای کلمبیایی حمله میکنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل میرسند...
When best friends and total opposites Debbie and Peter swap homes for a week, they get a peek into each other's lives that could open the door to love.
مامور ویژه استرام مرده است و کارآگاه هافمن بهعنوان جانشین بی چون و چرای میراث جیگساو ظهور کرده است. با این حال، وقتی افبیآی به هافمن نزدیکتر میشود، او مجبور میشود یک بازی را به راه بیندازد و نقشه بزرگ جیگساو در نهایت معلوم میشود.
جیگسا و شاگردش آماندا مردهاند. حال، در پی خبر قتل کارآگاه کری، دو تحلیلگر با تجربه افبیآی به نامهای مامور استراهم و مامور پرز به محیط وحشتزده میآیند تا به کارآگاه با سابقه هافمن در وارسی آخرین بازماندههای رعبآور جیگسا و قرار دادن تکههای معما کنار هم کمک کنند. با این حال، وقتی فرمانده گروه ضربت بهنام ریگ ربوده شده و وارد یک بازی میشود، آخرین پلیسی که تماسی با جیگسا نداشته، تنها نود دقیقه فرصت دارد تا با غلبه بر مجموعهای از تلههای دیوانهوار، دوست قدیمیاش را نجات دهد یا با پیامدهای مرگباری مواجه شود.