خانواده‌ای به عنوان سرایدار به یک هتل در محلی دور افتاده که در تعطیلی زمستانی هست، می‌روند. در آنجا نیرویی شیطانی روی مرد تأثیر گذاشته و جنون خشونت وی را می‌گیرد. در حالی که پسرش به خاطر توانایی خاصی که دارد علائمی از اتفاقات وحشتناکی که قبلاً در هتل رخ داده را می‌بیند...

داستان فیلم در مورد ویل هانتینگ جوان ۲۰ ساله‌ای است که در دانشگاه ام‌آی‌تی سریدار است و نبوغی ذاتی در زمینه ریاضیات دارد اما استعداد خود را باور ندارد. استلا اشکارسگورد بازیگر سوئدی در نقش جرالد لمبیو پروفسور ریاضی دانشگاه ام‌آی‌تی که استعداد ویل هانتینگ را کشف می‌کند، رابین ویلیامز در نقش روان‌شناسی که با ویل هانتینگ گفتگو می‌کند و بن افلک هم در نقش چاکی سالیوان دوست صمیمی ویل هانتینگ در این فیلم بازی می‌کنند. لورنس بندر تهیه‌کننده و سو آرمسترانگ، جاناتان گوردون، باب وینشتین و هاروی وینشتین تهیه‌کنندگان اجرایی فیلم ویل هانتینگ نابغه بوده‌اند. ژان یوس اسکافیر مدیر فیلمبرداری، ملیسا استوارت طراح تولید، جیمز مک‌آتیر کارگردان هنری، یارو دیک طراح صحنه و بئاتریکس آرونا پاستور طراح لباس و کری باردن، بیلی هاپکینز و سوزان اسمیت انتخاب‌کننده بازیگران و تعیین نقش‌های فیلم بوده‌اند.[۲]

پیرمردی در شهری بزرگ زندگی می‌کند و از کل جامعه فاصله گرفته است و در تنهایی به سر می‌برد. خانه‌ی کوچک او در میان آسمان خراش‌هایی است که هر روز بلندتر می‌شوند و اکنون شهرداری می‌خواهد خانه‌ی او را تخریب کند و تخلیه کند. اما پیرمرد حاضر نیست خانه‌اش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانه‌اش وصل کرده است به پرواز در می‌آید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش ساله‌ی همسایه نیز با او همراه می‌شود و آنها در سفری به سرزمینی دور افتاده ماجراهای جالبی را تجربه می‌کنند.

«اسپیریت»، کره اسب نری است که در غرب بکر و دست‌نخورده به دنیا آمده؛ مادرش عاشق او است و نزد گلهٔ اسب‌های وحشی که با آنها به این‌سو و آن‌سو می‌دود، بسیار عزیز است. یک شب کاشفانی که به آن منطقه آمده‌اند، او را اسیر می‌کنند و به سواره نظام آمریکا که در حال پاک‌سازی منطقه برای کشیدن خط آهن هستند می‌فروشند…

شرک غولی است که در یک جنگل سرسبز در آرامش و سکوت زندگی می‌کند، تا اینکه مأموران پادشاه به منطقه‌ای نزدیک او می‌آیند و از مردم چیزهای عجیبشان می‌خواهند، پیرزنی الاغش را می‌دهد و ادعا می‌کند ...

Bilbo Baggins, a hobbit enjoying his quiet life, is swept into an epic quest by Gandalf the Grey and thirteen dwarves who seek to reclaim their mountain home from Smaug, the dragon.

«پو» پاندایی چاق و عاشق کونگ‌فو است. پدرش یک آشپز است و طبق رسم های قدیمی، پسر باید همان شغل پدر را ادامه دهد. ولی پو هیچ تمایلی به دنبال کردن شغل پدرش ندارد. استاد «اوگوای» دوست قدیمی استاد چی‌فو است. استاد اوگوای خواب می بیند که «تای لونگ» (شاگرد سابق استاد چی‌فو که ببری بسیار قوی و شیطانی و در زندان به سر می برد) از زندان بازگشته و هیچ‌کس قدرت مقابله با او را ندارد، جز جنگ‌جوی اژدها. اتفاقاً خواب او درست تعبیر شد و تای لونگ توانست از بزرگترین زندان چین فرار کند. روزی که قرار است مسابقه بین پنج شاگرد استاد «چی‌فو» برگذار شود تا جنگ‌‌جوی اژدها مشخّص شود، پو کاملاً اتّفاقی وارد محلّ مسابقه شده و استاد اوگوای او را به عنوان جنگ‌جوی اژدها معرّفی می کند. پو که از شدّت چاقی حتا نمی‌تواند نوک پای خود را ببیند، باید تای لونگ، ببر خبیث را شکست دهد.

«پیتر پارکر» (مگوایر) خود را از فعالیت‌های نجات بخش کنار کشیده و با زحمت درسش را در دانشگاه کلمبیا ادامه می‌دهد و کماکان به عنوان عکاسی نیمه وقت برای روزنامه‌ی «دیلی با گل» کار می‌کند. تا این که ناچار می‌شود برای مقابله با تهدیدات دانشمند دیوانه‌ای به نام «دکتر اکتاویوس» (مولینا) وارد عمل شود...

در قسمت جدید، «شرلوک هلمز» و دستیار او «دکتر واتسون»، به همراه برادرش «میکروف هلمز» و یک زن کولی بنام «سیمزا» باید مردی شرور به نام «پروفسور موریاتی» را سرنگون سازند.

Police Lt. Leonard Diamond vies to bring a clever, well connected, and sadistic gangster to justice all the while obsessing over the gangster's girlfriend.

Åke Strandberg has managed to get a fine education and a good job at the bank, but he wants more. He wants to get rich no matter what. After holidays with his girl Rita, he comes back to Helsinki completely broke and meets up with his buddy Jussi in a bar. For months they embezzle money from the bank, but eventually do realize they have to cover the missing amount by orchestrating and committing a robbery which will then rouse the interest of the police. A hide and seek follows as they try to make their way abroad.

باربی او همه چیز است. او فقط کن است. باربی و کن لحظات زندگی خود را در دنیای رنگارنگ و به ظاهر کامل سرزمین باربی می گذرانند. با این حال، زمانی که آنها فرصتی برای رفتن به دنیای واقعی پیدا می کنند، به زودی لذت ها و خطرات زندگی در میان انسان ها را کشف می کنند. مترجم : yavar.love

داستان در مورد گری لین (برد پیت) است که از سوی ملل متحده مامور می شود درد و از فاجعه گسترش زامبی ها جلوگیری کند، که همه ارتش ها را شکست داده اند و موجب سقوط دولت ها شده اند و اکنون تهدیدی برای انقراض انسان ها هستند...

هنگامی که یک قربانی قتل جدید با تمام نشانه‌های طرز کار جیگساو کشف می‌شود، کارآگاه اریک متیوس تحقیقات کاملی را آغاز می‌کند و جیگساو را با کمی تلاش دستگیر می‌کند. اما برای جیگساو، گرفتار شدن تنها بخشی دیگر از نقشه اوست. هشت نفر دیگر از قربانیان او در حال حاضر برای زندگی خود می‌جنگند و اکنون زمان آن رسیده است که متیوس به بازی بپیوندد.

«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامه‌ی «دیلی باگل» کار می‌کند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک توده‌ی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او می‌چسباند و «پیتر» را متوجه نیمه‌ی تاریک وجودش می‌کند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه می‌گذارد...

کارآگاه ریتسو پلیس ناپلی درگیر دزدیده شدن پروفسور چرولو و نیز درگیر قتل برادر قبیله عرب در مصر که نگهبان و مراقب کارگاه بوده می‌شود. ریتسو به همراه کاپوتو دستیار پلیس خود برای یافتن پرفسور به مصر می‌روند و …

Five individuals from five nations, including the USA, USSR, and China, suddenly find themselves on an alien saucer, where an alien gives each a container holding three capsules. The alien explains that no power on earth can open a given container except a mental command from the person to whom it is given, then anyone may take a capsule and, by speaking a latitude and longitude at it, cause instant death to all within a given radius: thus each of the five has been provided with the power of life and death. Then, they are given 27 days to decide whether to use the capsules, and returned to the places from which each one came...

ماموریت خواهر و برادر کورتز برای یک جزیره مرموز تعیین می شود، که در آن یک دانشمند ژنتیک و مجموعه ای از بچه های جاسوس رقیب روبرو می شوند.

در فیلم مومیایی ۳ ریک اوکانل (برندان فریزر) و همسرش اولین اوکانل (ماریا بلو) مشغول گذراندن دوران بازنشستگی خود هستند که پسر آنها یعنی الکس اوکانل به طور اتفاقی امپراتور باستان “هان” را که سالها پیش به همراه سربازانش توسط یک جادوگر به نام ” زی زوان” دفن شده اند را به دنیا بازمی گرداند و امپراتور هان تصمیم می گیرد تا حکومت خود را دوباره تشکیل دهد و …

جونی کورتز پس از وقایع فیلم دوم، بازنشسته شده و به عنوان یک کارآگاه خصوصی کار می‌کند. یک روز رئیس‌جمهور دولین به او اطلاع می‌دهد که خواهرش، کارمن کورتز پس از انجام یک مأموریت ناپدید شده‌است. او مطلع می‌شود که کارمن در یک بازی ویدئویی واقع‌گرایانه به نام بازی باخته گیر کرده‌است. این بازی توسط فردی به نام اسباب‌بازی ساز ساخته شده و هدف آن کنترل دائمی ذهن کودکان است. جونی وارد بازی می‌شود تا کارمن را نجات دهد و بازی را خاموش کند.