اندی پسر بچه‌ای شش ساله است که اسباب بازی‌هایش را خیلی دوست دارد. اما دانستن این موضوع که اسباب بازی‌ها زنده می‌شوند کمی عجیب به‌نظر می‌رسد.وودی، گاو چرانی قدیمی و اسباب بازی مورد علاقهٔ اندی، رهبر تمامی اسباب بازی‌ها در اتاق اندی است. دوستان وودی یک دایناسور، خوک، سگ و سیب زمینی هستند. اندی در جشن تولدش، تکاوری فضایی به نام باز لایت‌یر هدیه می‌گیرد و این اسباب بازی جدید جای وودی را تا حدی تنگ می‌کند. حس حسادت وودی منجر به چشم و هم‌چشمی می‌شود. طی بروز اتفاقاتی وودی و باز سر از خانهٔ پسر همسایه، سید، در می‌آورند که از قضا این پسر عادت به شکنجه و خراب کردن اسباب بازی‌ها دارد. وودی و باز باید هر چه زودتر به خانهٔ اندی برگردند چون تا چند روز آینده خانوادهٔ اندی قصد اسباب کشی دارد…

رمی حس بسیار پیشرفته ای از بویایی و چشایی دارد. و این چیزی است که زندگی را برای موجودی که به عنوان یک موش آشغال خور شناخته می‌شود، مشکل می‌کند!

شرک غولی است که در یک جنگل سرسبز در آرامش و سکوت زندگی می‌کند، تا اینکه مأموران پادشاه به منطقه‌ای نزدیک او می‌آیند و از مردم چیزهای عجیبشان می‌خواهند، پیرزنی الاغش را می‌دهد و ادعا می‌کند ...

بسیاری از سالها پیش ، تا حدود 20،000 ، اندکی شعبده باز به نام Scrat می خواست یک بلوط بلوط را در یخ مخفی کند. اما آنچه انجام می دهد ، ایجاد یک فاجعه نیمه است که باعث می شود همه حیوانات از جنوب به سرزمینهای گرمتر مهاجرت کنند. خوب ، آنچه همه می گویند ، همه ، نه. زیرا یکی از اینها برعکس است: این ماموت مادفرد است ، گرگ تنهائی که تنها با افتخار سرگردان است و فقط به شمال می رود زیرا دیگران به سمت جنوب می روند.

در دنیای زیر دریاها پری دریایی کوچولویی به نام آریل دختر شانزده ساله تریتون پادشاه دریاهاست. آریل وقت خود را به جمع کردن اشیاء مربوط به انسان‌ها و کشف دنیای آنها می‌گذراند. در این راه مرغ دریایی اسکاتی و فلاندر ماهی‌ای که دوست صمیمی آریل است به او کمک می‌کنند. در یک شب طوفانی کشتی شاهزاده اریک دچار حادثه می‌شود و ...

«پو» پاندایی چاق و عاشق کونگ‌فو است. پدرش یک آشپز است و طبق رسم های قدیمی، پسر باید همان شغل پدر را ادامه دهد. ولی پو هیچ تمایلی به دنبال کردن شغل پدرش ندارد. استاد «اوگوای» دوست قدیمی استاد چی‌فو است. استاد اوگوای خواب می بیند که «تای لونگ» (شاگرد سابق استاد چی‌فو که ببری بسیار قوی و شیطانی و در زندان به سر می برد) از زندان بازگشته و هیچ‌کس قدرت مقابله با او را ندارد، جز جنگ‌جوی اژدها. اتفاقاً خواب او درست تعبیر شد و تای لونگ توانست از بزرگترین زندان چین فرار کند. روزی که قرار است مسابقه بین پنج شاگرد استاد «چی‌فو» برگذار شود تا جنگ‌‌جوی اژدها مشخّص شود، پو کاملاً اتّفاقی وارد محلّ مسابقه شده و استاد اوگوای او را به عنوان جنگ‌جوی اژدها معرّفی می کند. پو که از شدّت چاقی حتا نمی‌تواند نوک پای خود را ببیند، باید تای لونگ، ببر خبیث را شکست دهد.

An ensemble comedy, where the romance is between the young people of the 60s, and pop music. It's about a band of DJs that captivate Britain, playing the music that defines a generation and standing up to a government that wanted control of popular culture via the British Broadcasting Corporation. Loosely based on the events in Britain in the 60's when the Labour government of Harold Wilson, wanted to bring the pirate radio stations under control, enough to see the passage of the Marine Broadcasting Offences Act on 15 August 1967. Also known as "Pirate Radio".

In year 1250 B.C. during the late Bronze age, two emerging nations begin to clash. Paris, the Trojan prince, convinces Helen, Queen of Sparta, to leave her husband Menelaus, and sail with him back to Troy. After Menelaus finds out that his wife was taken by the Trojans, he asks his brother Agamemnon to help him get her back. Agamemnon sees this as an opportunity for power. They set off with 1,000 ships holding 50,000 Greeks to Troy.

ایتان هانت که به اشتباه مورد اتهام خیانتکاری قرار گرفته است، باید به تنهایی تلاش کند و بدون کمک سازمان، جاسوس واقعی را پیدا کند.

۴ دوست در باغ وحشی در نیویورک زندگی می‌کنند: الکس (شیر)، مارتی (گوره خر)، ملمان (زرافه) و گلوریا (اسب آبی). با گم شدن یکی از آن‌ها بقیه به دنبال او اسیر شده و به طور ناخواسته داخل قفس به آفریقا برگردانده می‌شوند و در همین حین یک اتفاق در دریا آن‌ها را به سمت سواحل ماداگاسکار می‌کشاند. آن‌ها با ورود به دنیای وحش با یک بومی ماداگاسکاری که نوعی میمون است آشنا می‌شوند. سرانجام قهرمان داستان ما با واقعیت‌های مقدر شده طبیعت مواجه می‌شود و…

مندی و الی به‌زودی صاحب بچه می‌شوند. مندی به قدری از این بابت هیجان زده است که دیگر به چیزی اهمیت نمی‌دهد. دیگو، حالا که مندی صاحب یک خانواده شده است می‌خواهد او را ترک کند. سید فهمیده است که گروه به‌زودی متلاشی می‌شود می‌خواهد برای خودش گروهی مستقل تشکیل دهد.

بروس (جیم کری) زندگی خود را متوسط ارزیابی کرده و از آن گله مند است. در یکی از روزها بدشانسی زیادی به سراغ او می آید و پس از اخراج از محل کار و ....او شروع به شکایت از خدا می کند و خدا نیز در قالب یک مرد (مورگان فریمن) در برابر او ظاهر می شود و به او می گوید که قصد دارد برای مدت کوتاهی تمام قدرتهای بی انتهای خود را به بروس بدهد تا...

مانی، دیگو و سید درمی یابند، که عصر یخبندان رو به اتمام است و برای همین، با حیوانات دیگر برای رفتن به اراضی مرتفع‌تر، همراه می‌شوند. اما…

«لری دیلی» (استیلر) کاری را به عنوان نگهبان شب موزه‌ی تاریخ طبیعی قبول می‌کند اما در نخستین شب نگهبانی‌اش در می‌یابد که چه کار مشکلی دارد: شب که فرا می‌رسد یک طلسم مصری، اشیا و فیگورهای مومی را زنده می‌کند!....

The Christmas tree isn't the only thing green in this new holiday classic. Shrek is back and trying to get into the spirit of the season. After promising Fiona and the kids a Christmas they'll remember, he is forced to take a crash course in the holiday. But just when he thinks he has everything for their quiet family Christmas just right, there is a knock at the door.

شرک از زندگی یکنواخت خود خسته شده برای همین آرزو دارد تا به روزهای قبل که مردم از او می‌ترسیدند و به تنهایی زندگی می‌کرد بازگردد...

The King of Far Far Away has died and Shrek and Fiona are to become King & Queen. However, Shrek wants to return to his cozy swamp and live in peace and quiet, so when he finds out there is another heir to the throne, they set off to bring him back to rule the kingdom.

یک ماهی به نام اسکار دوست دارد که در رفاه زندگی کند، ناگهان روزی کوسه‌ای اتفاقی در نزدیکی محل زندگی او می‌میرد و همه ماهی‌ها فکر می‌کنند که آن کوسه به دست اسکار کشته شده است و اسکار معروف می‌شود…

Two men get laid off and have to become stay-at-home dads when they can't find jobs, which inspires them to open their own day-care center.

گارفیلد گربه‌ای خودخواه، تنبل و غرغرو است که در خانه صاحبش جان زندگی بی دغدغه‌ای را سپری می‌کند. اما پس از آنکه جان سگی به اسم اودی را به خانه می‌آورد آرامش گارفیلد به هم می‌ریزد. گارفیلد اصلاً از این تازه وارد خوشش نمی‌آید و شروع به حسادت کردن و آزار او می‌کند و عاقبت این اعمال و رفتار خودپسندانه گارفیلد باعث می‌شود اودی از خانه بیرون رفته و در شهر گم شود. گارفیلد که از گم شدن اودی احساس گناه می‌کند تصمیم می‌گیرد تا شهر را جستجو کرده و او را به خانه بر گرداند. از طرف دیگر اودی در چنگ یک برنامه ساز تلویزیونی اسیر شده و جان و نامزدش لیز نیز در پی یافتن او هستند. گارفیلد نیز می‌کوشد تا هر طور شده اودی را پیدا کند…