دختری ۱۰ ساله در نقل مکان خانواده‌اش به حومه شهر، در دنیایی سرگردان می‌شود که توسط خدایان، جادوگرها، و هیولاها اداره می‌شود؛ جایی که انسان‌ها به شکل حیوانات در می‌آیند.

کاپیتان پیت «ماوریک»، خلبان آزمایشی، پس از سی سال خدمت، عمداً از ارتقای رتبه خود طفره رفته‌است. یک روز ماوریک فراخوانده می‌شود تا مسئولیت آموزش گروهی از فارغ التحصیلان تاپ گان را برای یک مأموریت تخصصی به دستور همکار دوست هوانورد نیروی دریایی و رقیب سابق خود دریاسالار تام «ایس من» کازانسکی، که فرمانده اقیانوس آرام ایالات متحده است، به عهده بگیرد.

دلیا یک زن خانه‌دار معمولی در ایتالیای پس از جنگ است که خانواده‌اش در گیر و دار نامزدی قریب‌الوقوع فرزند اول محبوبش مارسلاست. با این حال، رسیدن یک نامه مرموز، شجاعت دلیا برای رویارویی با شوهر بدزبانش و تصور آینده‌ای بهتر را شعله‌ور می‌کند.

داستان این فیلم با تمرکز روی جولیوس رابرت اوپنهایمر، به ماجرای گروهی از دانشمندان پروژه‌ی منهتن می‌پردازد که بمب‌های اتم استفاده‌شده در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی کشور ژاپن را برای ارتش آمریکا تولید کردند. تسلیم امپراطوری ژاپن در پی بمباران اتمی، به جنگ اقیانوس آرام خاتمه داد.

دو دختربچه به همراه پدرشان به خانه‌ای در دهکده نقل مکان می‌کنند تا به مادر بیمارشان نزدیک‌تر باشند. آن‌ها در جنگل‌های نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا می‌کنند و خیلی زود با آن‌ها دوست می‌شوند.

هتل بزرگ بوداپست یک فیلم در ژانر کمدی محصول سال ۲۰۱۴، به نویسندگی و کارگردانی وس اندرسن است. در سال ۱۹۳۰ که دولتی فاشیست در حال قدرت‌گرفتن است و شعلهٔ جنگ در حال روشن‌شدن، هتل بزرگ بوداپست به‌واسطهٔ تلاش فراوانِ مهماندار و شاگردش، به یکی از برترین تفریحگاه‌های اروپا تبدیل شده‌است. یکی از مشتریان همیشگی هتل می‌میرد و یک نقاشی ارزشمند به مهماندار می‌رسد. با این اتفاق، همه چیز تغییر می‌کند.

این فیلم که بر اساس داستان واقعی جوردن بلفورت (لئوناردو دی کاپریو) ساخته شده است، از زمان قدرت گرفتن او بعنوان دلال سهام، و تا زمانی که بخاطر درگیر شدن در خلاف و فساد سقوط کرد را به تصویر می کشد...

Peter Quill, still reeling from the loss of Gamora, must rally his team around him to defend the universe along with protecting one of their own. A mission that, if not completed successfully, could quite possibly lead to the end of the Guardians as we know them.

فیلم در مورد پدری بسیار آرام است که در حومه شهر زندگی می‌کند. نام این شخصیت هاچ است؛ فردی کاملاً معمولی که البته خشمی شدید در درون خود نهفته دارد. ناگهان روزی که دو دزد به خانه وی می‌آیند، این خشم فروخورده فوران می‌کند و داستانی بی‌رحمانه شروع می‌شود و راه خونینی باز می‌شود که در نهایت وی را مجبور ب ...

In the smog-choked dystopian Los Angeles of 2019, blade runner Rick Deckard is called out of retirement to terminate a quartet of replicants who have escaped to Earth seeking their creator for a way to extend their short life spans.

داستان این فیلم براساس رمانی به همین نام و با الهام از داستان فرانکنشتاین نوشته شده است و روایت‌گر زنی جوان به نام بلا بکستر است که توسط دانشمندی مستعد و به نوعی عجیب و غیر معمول از مرگ به زندگی بازمی‌گردد. بلا بکستر تحت محافظت این دانشمند، مشتاق يادگيری و تشنه دنیادیدگی است و کمبود آن‌را درون خود احساس می‌کند. به دنبال همین حس، روزی او به همراه وکیلی فاسد و جذاب فرار و ماجراجویی‌ای را آغاز می‌کند.

While working underground to fix a water main, Brooklyn plumbers—and brothers—Mario and Luigi are transported down a mysterious pipe and wander into a magical new world. But when the brothers are separated, Mario embarks on an epic quest to find Luigi.

بلید رانر ۲۰۴۹ (به انگلیسی: Blade Runner 2049) فیلمی آمریکایی در سبک نئو نوآر علمی–تخیلی به کارگردانی دنی ویلنوو و نویسندگی مایکل گرین و همپتن فنچر است. این فیلم دنباله‌ای بر فیلم بلید رانر (۱۹۸۲) به‌شمار می‌رود و هریسون فورد یکبار دیگر به ایفای نقش ریک دکارد می‌پردازد. از دیگر بازیگران آن می‌توان به رایان گاسلینگ، دیوید باتیستا، آنا د آرماس، رابین رایت، سیلفیا هوکس، لنی جیمز و جرد لتو اشاره کرد. بلید رانر ۲۰۴۹ در تاریخ ۶ اکتبر ۲۰۱۷، به صورت دو بعدی، سه‌بعدی و آی‌مکس سه‌بعدی در ایالات متحده اکران شد. فیلم با استقبال بسیار بالایی همراه بود و منتقدین آنرا یکی از بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۷ می‌دانند. همچنین برخی از منتقدین این فیلم را نسبت به قسمت اول اثری بهتر و جذاب‌تری دانستند. بلید رانر ۲۰۴۹ در نودمین دوره جوایز اسکار در پنج رشته از جمله از جمله بهترین میکس صدا، بهترین تدوین صدا و بهترین طراحی صحنه نامزد بود که در نهایت موفق شد دو جایزه بهترین فیلم‌برداری برای راجر دیکینز و بهترین جلوه‌های ویژه را به خود اختصاص دهد.

Ethan Hunt and his IMF team embark on their most dangerous mission yet: To track down a terrifying new weapon that threatens all of humanity before it falls into the wrong hands. With control of the future and the world's fate at stake and dark forces from Ethan's past closing in, a deadly race around the globe begins. Confronted by a mysterious, all-powerful enemy, Ethan must consider that nothing can matter more than his mission—not even the lives of those he cares about most.

یک کارمند بانک متوجه می شود که او در واقع یک شخصیت غیر قابل بازی در یک بازی ویدیویی جهان بازِ خشن است.او تصمیم می گیرد قهرمان داستان خودش شود و ...

داستان آن در سال ۱۹۶۹ و شهر لس آنجلس رخ می‌دهد. ریک دالتون (لئوناردو دی‌کاپریو) بازیگر فیلم‌های وسترن در تلویزیون‌های سیاه‌وسفید در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادی می‌باشد که به مرور زمان شاهد کمرنگ شدن نقش و طرفدارانش در هالیوود می‌شود. بدلکار وی شخصی با نام کلیف بوث (برد پیت) است که سالیان سال در کنار ریک مشغول به همکاری بوده‌است. پس از کمرنگ شدن کار ریک وی به الکل روی می‌آورد و کار خود را در هالیوود تمام شده می‌داند همچنین شایعه‌هایی برای ریک به وجود آمده‌است که وی همسر خود را به قتل رسانده‌است و همین باعث می‌شود که وی از زندگی ناراضی باشد. در طرف دیگر کلیف فردی است که در یک تریلر زندگی می‌کند اما به مراتب رضایت از زندگی بیشتری نسبت به ریک دارد. شارون تیت (مارگو رابی) همسر رومن پولانسکی منزل ریک را اجاره کرده‌است. از طرفی نیز استیو مک‌کوئین (دیمین لوئیس) با در مهمانی که توسط پلی‌بوی صورت گرفته‌است با ریک صحبت می‌کند و این صحبت راه گشای ادامه کار ریک می‌باشد.

A newly dead New England couple seeks help from a deranged demon exorcist to scare an affluent New York family out of their home.

یک افسر پلیس بعد از آنکه یک خارپشت آبی‌رنگ سریعی به نام «سونیک» را پیدا می‌کند، به او کمک می‌کند که از دست افراد شروری فرار کند که قصد دارند روی او آزمایشاتی انجام دهند ...

Several friends travel to Sweden to study as anthropologists a summer festival that is held every ninety years in the remote hometown of one of them. What begins as a dream vacation in a place where the sun never sets, gradually turns into a dark nightmare as the mysterious inhabitants invite them to participate in their disturbing festive activities.

پسر کوچکی به نام موگلی که تا ۱۰ سالگی در جنگل و در کنار حیوانات و توسط خانواده‌ای از گرگ‌ها بزرگ شده است، اما اکنون او باید برای اینکه توسط شیر خان کشته نشود، جنگل را ترک کند و…