«سی.سی. بکستر» یک کارمند ساده است که در شرکت بیمه کار می‌کند. او برای بهتر شدن شرایط کاری و پیشرفت در آن، آپارتمان خود را در اختیار رؤسای بخشهای مختلف شرکت می‌گذارد تا آنها با معشوقه‌هایشان، ساعاتی را در آنجا مشغول باشند.

تونی مونتانا (ال پاچینو) مهاجر کوبایی که به امریکا امده است با دوستش منی (استیون بائور) وارد دسته های مافیایی قاچاق مواد مخدر می شوند. او عاشق الویرا (میشل فایفر)، دوست دختر رئیسش، می شود. او به سرعت به قدرت می رسد و رئیسش را از سر راه کنار می زند. پس از ازدواج با الویرا با وارد کردن مستقیم کوکائین از کوبا یک امپراطوری بنا می کند. دوستان بلندپایه و با نفوذ او در کوبا به مشکلی بر خورده اند که حل ان را به تونی می سپارند اما تونی نمی تواند انرا مرتفع کند. منی بدون اجازه او و پنهانی با خواهر تونی ازدواج کرده است. تونی خواهرش را خیلی دوست دارد و اجازه نمی دهد هیچ مردی با او رابطه برقرار کند. همزمانی این اتفاقات برای تونی بسیار گران تمام می شود…

پدر و مادر «آنتوان» کوچکترین توجهی به او نمی‌کنند و درگیر کارهای روزمره‌ی خود می‌باشند. او که هیچگونه رضایتی از محیط خانواده ندارد با دوست صمیمی‌اش یعنی «رنه»، به گشت و گذار می‌پردازد و رفته رفته لحظات جدیدی را تجربه می‌کند.

Noriko is perfectly happy living at home with her widowed father, Shukichi, and has no plans to marry -- that is, until her aunt Masa convinces Shukichi that unless he marries off his 27-year-old daughter soon, she will likely remain alone for the rest of her life. When Noriko resists Masa's matchmaking, Shukichi is forced to deceive his daughter and sacrifice his own happiness to do what he believes is right.

نه سال پیش، بین «جسی» و «سلین» یک رابطه عاطفی شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد یکدیگر را ملاقات کنند، ملاقاتی که البته هرگز اتفاق نیفتاد. اکنون جسی به خاطر کتاب جدیدش در اروپا به سر می برد، کتابی که در آن خاطراتش با سلین را بازگو کرده است و هنگامی که در یک کتاب فروشی کوچک در شهر پاریس حضور دارد بار دیگر با سلین رو به رو می شود و برای هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعی می شود. البته جسی یک ساعت بیشتر فرصت ندارد چراکه باید به فرودگاه برود ولی از تمام این فرصت برای بودن در کنار سلین و صحبت کردن با او استفاده می کند...

فیلم درباره مردی است که در حومهٔ شهر تهران، با اتومبیلش دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰ هزار تومان پول انجام دهد...

In 1940, in the immediate aftermath of the Spanish Civil War, a young girl living on the Castilian plain is haunted after attending a screening of James Whale's 1931 film Frankenstein and hearing from her sister that the monster is not dead, instead existing as a spirit inhabiting a nearby barn.

شیکاگو، سال ۱۹۱۶. «بیل» (گیر) از دوزخ شهرهای صنعتی می گریزد و هم راه خواهر کوچکش «لیندا» (مانتس) و محبوبه اش «ابی» (آدامزا) که او را هم برای «امنیت» بیش تر خواهر خود معرفی می کند، با قطار به سمت جنوب حرکت می کند...

"داک" تبهکاری باهوش به تازگی از زندان رها شده است نقشه ای ماهرانه برای سرقتی میلیون دلاری در سر دارد.برای انجام این نقشه او چند همدست دیگر استخدام می کند.در نگاه اول همه چیز نقشه به درستی پیش می رود اما حادثه ای همه چیز را به هم می زند...

« دكتر بن مكنا » ( استوارت ) و همسرش ، « جو » ( دى ) كه همراه پسر كوچك‏شان براى گذراندن تعطیلات به مراكش رفته‏اند ، شاهد قتل یك مأمور مخفى فرانسوى مى‏شوند كه پیش از مرگش به « بن » مى‏گوید جاسوسان مى‏خواهند یك سیاستمدار خارجى را در آلبرت هال بكشند . جاسوسان براى ساكت نگه داشتن آنان پسرشان را مى‏ربایند و زن و شوهر در تعقیب‏شان به لندن مى‏روند .

Marty, a butcher who lives in the Bronx with his mother is unmarried at 34. Good-natured but socially awkward he faces constant badgering from family and friends to get married but has reluctantly resigned himself to bachelorhood. Marty meets Clara, an unattractive school teacher, realising their emotional connection, he promises to call but family and friends try to convince him not to.

فیلمی عاشقانه که فیلمنامه آن را النور برکستاین نوشته و امیل اردولینو انرا کارگردانی کرده‌است.بازیگران اصلی فیلم پاتریک سویزی و جنیفر گری هستند. تقریباً یک سوم فیلم را صحنه‌های رقص در بر گرفته‌است. این فیلم نسبتاً با بودجه کمی ساخته شد اما فروش بسیار خوبی داشت. تا سال ۲۰۰۹ بیش از ۲۱۴۰۰۰۰۰۰ دلار در سرتاسر جهان فروش کرده‌است و همچنین اولین فیلمی بود که بیش از یک میلیون نسخه از آن در شبکه‌های ویدویی به فروش رسید. این فیلم برنده اسکار 1988 بهترین موسیقی، برنده یک جایزه گلدن گلاب 1988 و نامزد 3 جایزه دیگر گلدن گلاب و جوایز متعدد دیگر نیز شده است. فرانسیس بی بی هوسمن دختر نوجوان هفده ساله‌ای است که در تابستان 1963 برای گردش و مسافرت به همراه خانواده اش به شمال نیویورک می‌روند. پدرش یک دکتر است و از بی بی انتظار دارد که به دانشگاه برود و با یک دکتر ازدواج کند. بی بی با یک مربی رقص به نام جانی آشنا می‌شود....

Humbert Humbert is a middle-aged British novelist who is both appalled by and attracted to the vulgarity of American culture. When he comes to stay at the boarding house run by Charlotte Haze, he soon becomes obsessed with Lolita, the woman's teenaged daughter.

Mona Bergeron is dead, her frozen body found in a ditch in the French countryside. From this, the film flashes back to the weeks leading up to her death. Through these flashbacks, Mona gradually declines as she travels from place to place, taking odd jobs and staying with whomever will offer her a place to sleep. Mona is fiercely independent, craving freedom over comfort, but it is this desire to be free that will eventually lead to her demise.

Charlie is a former classical pianist who has changed his name and now plays jazz in a grimy Paris bar. When Charlie's brothers, Richard and Chico, surface and ask for Charlie's help while on the run from gangsters they have scammed, he aids their escape. Soon Charlie and Lena, a waitress at the same bar, face trouble when the gangsters arrive, looking for his brothers.

« بالستررو » ( فاندا ) ، معروف به « مانى » ، نوازنده‏ ى یكى از كلوب‏ هاى شبانه ، به دلیل شباهت زیادش با یك خلافكارى به اشتباه دستگیر مى‏ شود...

Julie finally gets an interview for a job where she can raise her children better only to run into a national transit strike.

جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» (کیج) جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا» (درن)، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» (لد) ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند...

A family battles against the odds to stay together when small lies grow into an extravagant cover-up. In order to avoid hardship and responsibilities that would otherwise be impossible to endure, the family chooses to ignore the truth, not to see, hear or talk about it. But does playing “Three Monkeys” invalidate the truth of its existence?

Obelix falls for a new arrival in his home village in Gaul, but is heartbroken when her true love arrives to visit her. However, the lovers are kidnapped by Romans; Asterix and Obelix set out to rescue them on a dangerous journey that will involve gladiators, slavers and beauracracy - and a personal encounter with the Emperor himself, Julius Caesar...