لسآنجلس. گروهی تروریست ادارهی مرکزی جدیدالتأسیس یک شرکت ژاپنی را تصرف میکنند و مهمانان شرکت کنندگان در مهمانی شب سال نو را به گروگان میگیرند. در این جا «جان مکلین» (ویلیس) پلیس نیویورکی، نبردی یک تنه را علیه مهاجمان آغاز میکند.
سه مرد به اسمهای «جیمی» (شان پن) ، «شان» (کوین باکون) و «دیو» (تیم رابینز) از زمان کودکی در یک محله آرام در شهر بوستون بزرگ شده و با هم دوست بوده اند. اکنون بعد از مدت ها، با به قتل رسیدن دختر جیمی، سرنوشت دوباره آن ها را گرد هم میاورد. شان که یک کارآگاه پلیس است، مسئولیت تحقیق روی این قتل را بر عهده دارد. او شواهد و مدارک وحشتناکی در این باره پیدا می کند و ...
داستان در مورد یک کارآگاه است که با پیگیری یک جرم به پرونده جرم سه نفر دیگر نیز میرسد که هر کدام داستان خود را دارند...
چیف برودی (روی اسچیدر ) کلانتر شهر ساحلی است که به تازگی در آنجا دختری هنگام شنا گم شده. با پیدا شدن جسد دختر که بصورت وحشیانه ای کشته شده چیف به دنبال علت مرگ اوست و به وجود کوسه در ساحل مشکوک است. با حرفهای سرمایه داران شهر که ساحل منبع درآمد آنهاست و وجود کوسه را در ساحل غیر ممکن می بینند، شک او برطرف میشود اما با کشته شدن پسر بچه ای دیگر …
بر مبنای رمانی استثنایی از «ریموند چندلر» استاد داستان های پر پیچ و خم. ـ داستان: فیلیپ مارلو کاراگاه خصوص، مامور می شود تا درباره حق السکوت بگیری که عکس های نامناسبی از دختر یک ژنرال بازنشسته و ثروتمند در اختیار دارد، تحقیق کند....
در زندانی مجهز که در یک آزمایشگاه پژوهشی ساخته شده، ۲۰ مرد را در برابر دستمزدی ۴۰۰۰ مارکی گرد هم می آورند تا ۱۲ تن از آنها نقش زندانی و ۸ نفر دیگر نقش زندان بان را ایفا کنند. زندانی ها به سلول هایشان هدایت می شوند و باید به مقررات زندان گردن نهند و نگهبانان نیز به وظایف خود (بدون اعمال خشونت) عمل کنند.
بولیت از منادیان واقع گرایی خیابانی فیلم های پلیسی آخر دهه ی 1960 و دهه ی 1970 در سینمای آمریکا است، به اضافه ی یک صحنه ی تاریخ ساز و مشهور تعقیب و گریز هیجان انگیز با اتومبیل به طول یازده دقیقه و بازی مکویین در نقشی جذاب و انگ زمانه. ـ داستان: «ستوان بولیت» (مکویین)، کارآگاه پلیس سن فرانسیسکو، مأمور محافظت از «جانی راس» (رنلا) عضو سندیکای تبهکاران می شود که قرار است علیه هم دستانش شهادت بدهد. «والتر چالمرز» (وون)، معاون دادستان، «بولیت» را تهدید می کند که اگر «راس» بمیرد، او نیز کارش را از دست خواهد داد و خیلی زود «راس» کشته می شود...
دنیای آینده. زمین برای جدال در برابر حشرات غول آسایی از سیارات دیگر که به مایه ی تهدیدی جدی بدل شده اند، آماده می شود. «جانی» (وان دین) و «کارمن» (ریچاردز)، هم مدرسه ای های دل باخته ی یک دیگر که از هم جدا شده اند و به ارتش پیوسته اند، دوباره طی علملیات جنگی در فضا یک دیگر را می یابند. خیلی زود جنگ آدم ها و حشره ها شدت می گیرد...
هنگامی که یک مامور مخفی سیا اسرار مخرب آژانس را افشا میکند، در سرتاسر جهان توسط یک مامور مخفی سرکش جامعهستیز که جایزهای برای سر او گذاشته شده است، تعقیب میشود.
داستان در مورد دامینیکا اگروای بالرین است، که بعد از آشنایی با مدرسه ای مخفی که یه سرویس اطلاعاتی محرمانه برای روسیه است و به جوان هایی که با استعداد هستند آموزش می دهند تا چگونه از ذهن و بدن خودشان به عنوان سلاحی قدرتمند استفاده کنند می رود، بعد از کامل شدن آموزشش او را به ماموریتی می فرستند که در اولین ماموریت خود با ماموری از سی آی ای ملاقات می کند، او کسی است که برای هر دو کشور تهدیدی جدی به شمار می رود ولی…
تصادف، از مايه ي «عشق و لذت» که بارها آن را به اشکال گوناگون بر پرده ي سينما ديده ايم، به شکلي عجيب آشنايي زدايي مي کند. شخصيت هاي فيلم با درهم کوبيدن لايه هاي فولادي اتومبيل هاي شان، حجابي را که ميان رابطه ي آنان پديد آمده است از بين مي برند، تا به رابطه اي عاطفي دست يابند. کراننبرگ در نمايش اين ميل هولناک به ويران گري خود و ديگران در جهان معاصر کاملا موفق است. ـ برنده جایزه ویژه هیئات داوران کن 1996 و نامزد نخل طلای کن ـ داستان: آينده اي نزديک در کانادا. «جيمز بالارد» (اسپيدر)، مدير يک سازمان تبليغاتي و همسرش، «کاترين» (اونگر) - که فکر و ذکرش اتومبيل است - رابطه ي پيچيده و غير متعارفي دارند. «بالارد» پس از تصادف مرگباري با «دکتر هلن رمينگتن» (هانتر)، ذهنش مشغول کندوکاو در باب ارتباط ميان خطر، جنسيت و مرگ مي شود.....