در سال‌هایی خیلی دور در کهکشانی خیلی دور آزادی خواهان در حال مبارزه با امپراتوری دیکتاتوری فضایی هستند. در همین فاصله «پرنسس لیا» (فیشر) اسیر معاون امپراتور می‌شود که «دارت ویدر» نام دارد. لیا مخفیانه ۲ روبات را همراه با پیامی به سیاره‌ی تاتوین می‌فرستد و این ۲ روبات به دست پسری به اسم «لوک» (همیل) می افتند و لوک همراه با «اوبی وان کنوبی» و ۲ روبات، و خلبانی شیاد به اسم «هان سولو» (هریسون فورد) برای نجات لیا اقدام می‌کنند...

آخرین قسمت مجموعه (از نظر داستانی). در حالی که «دارت ویدر» مشغول ساختن یک ستاره‌ی مرگ جدید و اصلاح شده در مدار سیاره‌ی «اندور» است، «لوک اسکای واکر» (همیل)، R2D2 و C3PO را با پیغامی برای مذاکره به کاخ «جابا د هات» در سیاره‌ی تاتویین می‌فرستد که «هان سولو» (فورد) را اسیر کرده است...

دلیجانى که از خطه‏اى در معرض خطر حمله‏ ى سرخ‏پوستان میگذرد ، مکان تقابل شخصیت‏هایى متضاد می‏شود و از جمله رابطه ‏اى نجات‏بخش را میان « رینگوکید » ( وین ) و « دالاس » ( ترور ) پاکدل به بار می آورد.

متئو (براندو) به دنبال باز پس گیری اسب خودش می باشد که توسط یه تبهکار مکزیکی به سرقت رفته است ...

یک مار کبرای جوان با کمک گرفتن از دوست عقربش به بیابان سفر می‌کند تا عشق جدیدش را از دست مرد مارگیر نجات دهد…

بروس بنر، یک محقق ژنتیک با گذشته‌ای غم انگیز، بخاطر یک بیماری هر موقع که خشمگین میشود به غول سبز بزرگ خشمگین تبدیل میشود.