«مارکوس بارنت» اکنون یک بازرس پلیس است و «مایک لوری» در بحران میانسالی به سر میبرد. وقتی یک مزدور آلبانیایی که برادرش به دست آن ها کشته شده است، به آنان وعدهی پاداشی بزرگ میدهد، این دو بار دیگر با هم همراه می شوند.
یک فرد جوان که در کارناوال کار می کند، استعداد فوق العاده ای در گول زدن مردم با استفاده از زبان خود دارد. او با یک زن روان شناس رابطه برقرار کرده که حتی از خودش نیز خطرناک تر است.