« بالین » ( مك ریدى ) صاحب كازینویى بزرگ در بوئنوس آیرس است . او براى « امور حراستى » كازینو مردى به نام « جانى » ( فورد ) را به كار مىگیرد . « جانى » پس از چندى متوجه مىشود كه « گیلدا » ( هیورث ) محبوبه ى سابقش همسر كنونى « بالین » است .
دو اراذل و اوباش غریب و بی هدف زنان را مورد اذیت و آزار قرارداده و از آنها دزدی یا تهدید به قتل میکنند ، ویا، دعوا یا با دویدن سریع از مشکلات فرار می کنند. آنها از پولدارها اخاذی می کنند ، اعم از اتومبیل ، آرامش خاطر یا دختران . ماری-آنج ، آرایشگری خسته و منفعل ، به عنوان عاشق ، آشپز و مادرایفای نقش می کند. او در جستجوی لذت جنسی ظاهراً دست نیافتنی است.
عکاس مد سی و هفت ساله ای به نام «رافی» (تورمن) که تازه از شوهرش جدا شده مرتب در جلسات روان درمانی «دکتر لیزا متسگر» (استریپ) شرکت می کند. او با مرد جوان بیست و سه ساله ای به نام «دیوید» (گرین برگ) آشنا می شود و با توصیه های «لیزا» رابطه ای صمیمانه با او برقرار می کند. اما بعد روشن می شود «لیزا» مادر «دیوید» است و از رابطه ی پسرش با «رافی» چندان رضایتی ندارد...