مندی و الی بهزودی صاحب بچه میشوند. مندی به قدری از این بابت هیجان زده است که دیگر به چیزی اهمیت نمیدهد. دیگو، حالا که مندی صاحب یک خانواده شده است میخواهد او را ترک کند. سید فهمیده است که گروه بهزودی متلاشی میشود میخواهد برای خودش گروهی مستقل تشکیل دهد.
پس از اینکه موجودات عجیب غریب از کتاب آزاد می شوند، یک نوجوان با دختر نویسنده جوان ، آر. ال استاین، تیم می شود.
دو گرگ از دو قبیله متضاد طی اتفاقی در سرزمینی غریب گرفتار میشوند و با کمک هم سعی میکنند تا به زادگاهشان بازگردند. اما عشق همه چیز را دگرگون میسازد…