داستان فیلم مربوط به دکتر روانشناسی است که با استفاده از علم روانشناسی می‌تواند محیط اطراف خود و انسان‌های آن را تحت تأثیر قرار دهد و خیلی راحت بر آنها مسلط شود. کم تر کسی می‌توانست جلوی او طاقت بیاورد وی علی رغم کارهایش فردی آزادی خواه بود و میخواست مانند بقیه انسان‌ها زندگی کند ولی پلیس مسئله را بسیار خطرناک دانسته بود و سعی می‌کرد وی را در زندان‌های امنیتی نگهداری کند . وی به خون خواری نیز معروف شده و در مواردی به کندن پوست صورت، جویدن گردن و رگ‌های قربانی نیز دست می‌زد.

۵۷ سال از زمانی که «اِلن ریپلی» برای اولین بار با موجودات بیگانه روبرو شده می گذرد و سفینهٔ نجات حامل وی، او را در حالت خلسه (خواب مصنوعی) در خود نگاه می‌داشت و به‌صورت سرگردان در فضا چرخان است. بر روی کرهٔ زمین هیچ‌کس داستان وی در مورد وجود آدم فضایی در سیارهٔ LV-426 را باور نمی‌کند. اداره‌ای که با نام «کمپانی» شناخته می‌شود، گروهی را مأمور می‌کند تا به LV-426 بروند و صحت این مطالب را بررسی کنند. پس از مدتی تمامی ارتباطات با گروه فرستاده‌شده قطع می‌شود و «کمپانی»، اِلن ریپلی و گروهی از سربازان بسیار حرفه‌ای را برای بررسی و نجات گروه قبلی به LV-426 می‌فرستد….

در سال ۱۳۲۷ میلادی، یک راهب بنام «ویلیام» در حال تحقیق بر روی چندین مرگ مرموز در یک صومعه ی دور افتاده است...

پس از اینکه غوغای جمعه سیاه به فاجعه ختم می‌شود، یک قاتل مرموز با الهام از روز شکرگزاری پلیموث، ماساچوست، زادگاه این جشن، را به وحشت می‌اندازد. با انتخاب ساکنان یکی پس از دیگری، آنچه که به‌عنوان قتل‌های تصادفی انتقام‌جویانه شروعشده است، به‌زودی نشان می‌دهد که بخشی از یک برنامه بزرگتر و شوم تعطیلات است.

جیگساو ناپدید شده است. همراه با شاگرد جدیدش آماندا، عروسک‌گردان بازی‌های بی‌رحمانه و پیچیده‌ای که جامعه را به وحشت انداخته و پلیس را گیج کرده است، بار دیگر از دستگیری قسر در رفته و از نظرها دور شده است. در حالی که کارآگاه شهری در تلاش است تا او را بیابد، دکتر لین دنلون و جف رینهارت نمی‌دانند که در شرف تبدیل شدن به آخرین مهره‌های صفحه شطرنج شریرانه او هستند.

لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه‌ی زدوخورد شدید بین دارو دسته‌ی قاچاقچی‌های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده‌اند. هنگام درگیری با دارو دسته‌ی کلمبیایی‌ها، موجود مرموزی وارد صحنه می‌شود و قاچاقچی‌ها را قتل عام می‌کند. جاماییکایی‌ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی‌های کلمبیایی حمله می‌کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می‌رسند...

جیگسا و شاگردش آماندا مرده‌اند. حال، در پی خبر قتل کارآگاه کری، دو تحلیلگر با تجربه اف‌بی‌آی به نام‌های مامور استراهم و مامور پرز به محیط وحشت‌زده می‌آیند تا به کارآگاه با سابقه هافمن در وارسی آخرین بازمانده‌های رعب‌آور جیگسا و قرار دادن تکه‌های معما کنار هم کمک کنند. با این حال، وقتی فرمانده گروه ضربت به‌نام ریگ ربوده شده و وارد یک بازی می‌شود، آخرین پلیسی که تماسی با جیگسا نداشته، تنها نود دقیقه فرصت دارد تا با غلبه بر مجموعه‌ای از تله‌های دیوانه‌وار، دوست قدیمی‌اش را نجات دهد یا با پیامدهای مرگباری مواجه شود.