تونی استارک یک نابغه مهندسی است. در جریان سفری به افغانستان برای نمایش یکی از تولیدات موشکیاش، اسیر میشود. او از دانش فناوری خود برای فرارش بهره میگیرد. اما پس از آزادی رفته رفته همین فناوری را برای اهداف بزرگتری بکار میگیرد.
یک نوجوان دبیرستانی خجالتی و ترسو بعد از اینکه توسط یک عنکبوت جهش یافته گزیده میشود، خصوصیاتی همانند عنکبوتها در بدن خود مشاهده میکند. بعد از حادثه غم انگیزی که برای خانوادهاش رخ میدهد، او تصمیم میگیرد از این تواناییهای منحصر به فردش، همانند قهرمانها در مقابل انسانهای شرور استفاده کند.
«پیتر پارکر» (مگوایر) خود را از فعالیتهای نجات بخش کنار کشیده و با زحمت درسش را در دانشگاه کلمبیا ادامه میدهد و کماکان به عنوان عکاسی نیمه وقت برای روزنامهی «دیلی با گل» کار میکند. تا این که ناچار میشود برای مقابله با تهدیدات دانشمند دیوانهای به نام «دکتر اکتاویوس» (مولینا) وارد عمل شود...
یک افسر پلیس به یک سازمان مخفی میپیوندد که حفظ نظم کرده و بر تعاملات فرازمینیها بر روی زمین نظارت میکند.
«جان کنستانتین» به خاطر ارتباطش با موجودات ماورای طبیعی شهرت دارد. او به خاطر خودکشی یک بار به جهنم رفته است ، اما دوباره به زندگی بازگشته تا شاید با انجام اعمال خوب ، جایی در بهشت برایش پیدا شود. او بعد از داخل شدن در یک سری از ماجراها ، درمی یابد که شیاطین قصد دارند با شکستن محدودیتها به دنیایی انسانها وارد شوند و…
سال ۱۹۴۲. آمریکا به تازگی وارد جنگ جهانی دوم شده، و «استیو راجرز» (کریس ایوانز) که در امتحان ورودی ارتش قبول نشده است، در کمال نا امیدی به سر می برد. اما وقتی که او برای یک پروژه سری داوطلب می شود، همه چیز تغییر می کند. او تحت یک آزمایش فوق سری قرار می گیرد، و ناگهان بدن ضعیف او به طرزی باورنکردنی قدرتمند می شود...
«استنلی ایپ کیس» (کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود.
در این فیلم که روایت متفاوتی از داستان مرد عنکبوتی است، «پیتر پارکر» (اندرو گارفیلد) مدارکی را بهدست میآورد که ممکن است به کمک آنها بتواند دریابد که پدر و مادرش چگونه در زمان کودکی او ناپدید شدهاند. او در همین راه با دکتر «کرت کانرز»، که شریک سابق پدرش بوده، آشنا میشود...
«پیتر پارکر» (مگوایر) هنوز برای روزنامهی «دیلی باگل» کار میکند و هنوز آماده است تا در هیئت «اسپایدر من» به کمک مردم بشتابد. تا این که یک تودهی سیاه رنگ ماورای زمینی خود را به بدن او میچسباند و «پیتر» را متوجه نیمهی تاریک وجودش میکند. به این ترتیب یک «اسپایدر من» خشن و بی رحم پا به عرصه میگذارد...
یک جنایتکار حرفه ای که دائماً در حال تغییر چهره است، با کم آب کردن بدن انسان ها می خواهد جلوی رشد انسان ها را بگیرد و روال طبیعی زمین را بر هم بزند …
لوگان بعد از جستجو برای یک زندگی معمولی، برای گرفتن انتقام قتل نامزدش، به برنامه سلاح ایکس تن میدهد و تبدیل به وولورین میشود.
دکتر بروس بنر بخاطر تماس اشتباهی با اشعه گاما، هرگاه که ضربان قلبش بالا میرود، تبدیل به یک غول سبز خشمگین می شود. در همین حال یک سرباز نیز از همین تکنولوژی استفاده می کند تا با او مقابله کند.
بعد از مرگ دکتر Doom، چهار شگفت انگیز احساس میکنند که باید زندگى نرمال خود برگردند و در این بین ریچارد و استورم با هم ازدواج میکنند. چهارشگفت انگیز متوجه مى شوند که آنها تنها افراد با نیروهاى فرازمینى نیستندکه روى زمین وجود دارند. آنها با دو تهدید مواجه شدهاند: یکى موج سوارنقره اى که با تفکرات مخرب زیادى به زمین آمده و دیگرى همان الهه انتقام قبلیشان. آنها متوجه میشوند که دشمنى تازه به نام Silver Surfer قصد اینرا دارد که زمین را تخریب کند و زمین را از بین ببرد بنابراین در صددمخالفت با آن بر مى آیند …
بروس بنر، یک محقق ژنتیک با گذشتهای غم انگیز، بخاطر یک بیماری هر موقع که خشمگین میشود به غول سبز بزرگ خشمگین تبدیل میشود.
«بتمن» (وال کیلمر) به کمک یک روانشناس (نیکل کیدمن)، و «رابین»، که یک آکروبات سیرک است، به نبرد با «دو چهره» (تامی لی جنز) و «ریدلر» (جیم کری) می رود...
«بتمن» (جرج کلونی) و «رابی» سعی دارند رابطه شان را حفظ کنند، زیرا باید «آقای منجمد» (آرنولد شوارزنگر) که قصد دارد گاتهام را منجمد کند، را متوقف سازند...