دو مرد زندانی عهد می بندند که پس از چند سال، از طریق رفتار مناسب با عرف، به آرامش و رهایی نهایی دست یابند.

نخستین فیلم دنیرو، درمقام کارگردان، ازهرنظر به موفقیت می رسد؛ ازجمله در تعریف قصه و فضاسازی. فیلم شخصیت هایی زنده و گفت وگوهایی به یادماندنی دارد ودرکل، سرپا و پُرشر وشور است. ـ داستان: دهه 1960، محله ی ایتالیایی نشین در برانکس نیویورک. پسربچه ای به نام «کالوجرو» (کاپرا) همراه با خانواده اش در همسایگی نوشگاهی زندگی می کند که پاتوق «سانی» (پالمینتری) و دارودسته ی مافیایی اش است؛ همان جایی که «لورنزو» (دنیرو)، پدر «کالوجرو» هشدارش داده که آن طرف ها نپلکد...

«میشل پوآكار» ( بلموندو )، مردى جوان، بى‏ قید و بند و بیكار، روزى پلیسى را مى‏ كشد. سپس در پاریس با « پاتریشا فرانچینى » ( سیبرگ )، مهاجر آمریكایى آشنا مى‏ شود. میشل به پاتریشا پیشنهاد مى‏ كند كه با هم به ایتالیا فرار كنند. اما...

مردی مجرد به نام «چارلز» (گرانت) در یک جشن عروسی «کری» (مک داول) را می بیند و شیفته ی او می شود ...