ماریون کرین (لى) به امید تسهیل کار ازدواجش با سام لومیس (گاوین)، پول‏هاى کارفرمایش را میدزد و از شهر محل سکونتش خارج میشود و بین راه در هتل بیتس به دست جوانى به نام نورمن (پرکینز) که هتل را اداره می‏کند، به قتل می‏رسد...

چیف برودی (روی اسچیدر ) کلانتر شهر ساحلی است که به تازگی در آنجا دختری هنگام شنا گم شده. با پیدا شدن جسد دختر که بصورت وحشیانه ای کشته شده چیف به دنبال علت مرگ اوست و به وجود کوسه در ساحل مشکوک است. با حرفهای سرمایه داران شهر که ساحل منبع درآمد آنهاست و وجود کوسه را در ساحل غیر ممکن می بینند، شک او برطرف میشود اما با کشته شدن پسر بچه ای دیگر …

در تعقیب یک قاتل زنجیره‌ای، یک مامور اف‌بی‌آی مجموعه‌ای از سرنخ‌های فراطبیعی را کشف می‌کند که او باید برای پایان دادن به قتل سرخوشانه او حل کند.

فضاپیمای "الن ریپلی" در مسیر فرار از سیاره بیگانه ها دچار سانحه ای می شود و در زمانی که منتظر است تا برای نجات به سراغش بیایند، دلیل این یانحه را متوجه شده و می فهمد که یک بیگانه در طول این سفر با او همراه بوده و...

شهر بارو در آلاسکا هر سال "۳۰ روز " در تاریکی فرو می‌رود، دوره‌ای در زمستان که در تاریکی به سر می‌برد و روز نمی‌شود. پس از آماده شدن شهر برای یک ماه تاریکی، یک غریبه از یک کشتی بزرگ در ساحل وارد شهر می‌‌شود و ارتباطات و حمل‌ونقل شهر را با دنیای بیرون خراب می‌کند. کلانتر بارو ، ابن اولسون می‌فهمد که همسر او ، استلا ، آخرین پرواز به دنیای بیرون را از دست داده و باید ۳۰ روز در این شهر مخوف بماند. در آن شب ، گروهی از خون آشام‌ها ، به سرپرستی مارلو ، به اکثر شهرها حمله کرده و مردم را به قتل می‌رسانند. استلا و چند بازمانده دیگر مجبور می‌شوند تا در یک خانه مسکونی با یک اتاق زیر شیروانی پنهان شوند.

«ژنرال پرز» (هدایا)، فرمانده فضاپیمای «اوریگا»، باکمک هفت افسر دانشمند و چهل و دو خدمه در پی استفاده از «بیگانه» هاست. «الن ریپلی» (ویور) دویست سال پیش با فداکردن جان خود جلوی تکثیر «بیگانه» ها را گرفته است، اما حالا در اوریگا از طریق نمونه های خونی که از او باقی مانده، شبیه سازی می شود تا به یک «ملکه ی بیگانه» دست رسی پیدا کنند