«بلانش دی بویس»، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسه‌ای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش «استلا» به پیش وی و شوهر خواهرش «استنلی کووالسکی» می‌آید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری با وی دارد و از طریق یکی از دوستانش از گذشتهٔ بلانش باخبر می‌شود و ...

مردی بیوه و بازنشسته به نام «علی» (کورتیز)، یک ترک مهاجر در آلمان، از زن خیابان گرد ترک به نام «یتر» (کوسه) تقاضا می کند که در ازای دریافت ماهیانه ای با او زندگی کند. «نجات» (داوراک) پسر «علی» با پیشنهاد پدرش مخالف است اما پس از این که می فهمد «یتر» خرج تحصیلات کالج دخترش را به عهده دارد نظرش راجع به او عوض می شود. پس از مرگ «یتر»، «نجات» در جست و جوی دختر او به استانبول می رود...