ندیمه ى جوانى ( فونتین ) در تعطیلات با «ماکسیم د وینتر» ( اولیویر ) صاحب قصر باشکوه ماندرلى آشنا میشود که همسر اولش، « ربکا »، را از دست داده است و با قبول پیشنهاد ازدواج او، بانوى تازه ى ماندرلى میشود؛ اما یاد و خاطره ى « ربکا » روى زندگیشان سایه انداخته است...
این فیلم داستان شاهزادهای به نام جودا بنهور- است که ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومیاش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده میشود و دیگر اعضای خانوادهاش هم به سیاهچال فرستاده میشوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به موطن خویش بازمیگردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد…
«آلوی سینگر» (آلن)، کمدین موفق که دو بار ازدواج کرده، اکنون تنها در منهتن زندگی می کند. او وقتش را صرف کار حرفه ای، رفتن به سینما و مراجعه به روان کاو می کند. تا این که در سال ۱۹۷۵، پس از شانزده سال مراجعه به روان کاو، «آلوی» با دختری به نام «آنی هال» (کیتن) آشنا می شود...
وقایع در طول یک شب آسیبزا در پاریس به ترتیب زمانی معکوس رخ می دهد ، زیرا الکس زیبا به طرز وحشیانهای مورد تجاوز و ضرب و شتم غریبهای در زیرگذر قرار میگیرد. دوست پسر و عاشق سابق او با استخدام دو مجرم ، امور را به دست خودشان میگیرند تا به آنها در یافتن تجاوزگر کمک کنند تا بتوانند انتقام دقیق خود را بگیرند. یک بررسی همزمان زیبا و وحشتناک از ماهیت مخرب علت و معلول و اینکه چگونه زمان همه چیز را از بین میبرد.