فلینت لاکوود، جوان با استعدادی است که از کودکی دغدغه ابداع و اختراع وسایل جدید را داشته، اما همیشه ناموفق بوده است. پس از اینکه همه، حتی پدرش از او ناامید میشوند، موفق به اختراع دستگاهی میشود که با دریافت دستور و یک سری کد مربوط، غذای مورد نظر را از آب تهیه میکند. انگیزه فلینت مردم شهر است که توانایی خرید غذاهای گران را ندارند و اغلب با ماهی ساردین روزگار میگذرانند. موقعی که او تصمیم میگیرد دستگاه را به مردم شهر معرفی کند، یک اتفاق پیش بینی نشده باعث میشود که دستگاه از زمین و مدارش خارج شود، اما با شگفتی دستورات را دریافت و غذاها را به صورت بارش باران به شهر کوچک آن ها بریزد. شهر در دنیا معروف و همه شهروندان خوشحال میشوند تا اینکه …
تِد، کارمند یک موزه هست که توسط صاحب موزه، به مأموریتی فرستاده میشود تا مجسمهای گمشده را که در آفریقا قرار دارد به موزه بیاورد. اما تِد بهطور اتفاقی یک میمون را بهجای آن با خود میآورد و…
دختر بچهای به نام سوفی به طور اتفاقی با غول بزرگ مهربانی آشنا میشود که در شهر به دنبال غذا است. در حالی که بقیه غولها با پیدا کردن محل زندگی انسانها، قصد دارند که به انگلستان حمله کنند و تمامی کودکان آنجا را بخورند. حال سوفی و غول بزرگش سعی میکنند که مانع انجام این عمل شیطانی شوند.
دو پسر نوجوان از شیطنتهای خود استفاده میکنند تا بتوانند مدیر مدرسهشان را هیپنوتیزم نمایند و با تغییر اخلاقیاتش او را تبدیل به فردی بسیار مهربان کنند تا...
سالی و کنراد دو بچهای هستند که زندگیشان یکنواخت شده ولی وقتی که یک گربهی سخنگو را میبینند زندگیشان از این رو به آن رو میشود…