«کنجی واتانابه» (شیمورا)، کارمند قدیمی بخش بایگانی شهرداری، در مییابد که به سرطان معده مبتلا شده و بیش از شش ماه دیگر زنده نمیماند. او ابتدا میخواهد تا از آخرین روزهای زندگیاش لذت ببرد، اما این بی فایده است و «واتانابه» میمیرد. در مراسم یادبودش، روشن میشود که پیش از مرگ یک زمین بازی برای بچههای محله ساخته است.
فیلم مجموعهای از خردهروایتها است که در طول یک شب برای تاکسیها و مسافرانشان در پنج شهر متفاوت رخ میدهد: لسآنجلس، نیویورک، پاریس، رم و هلسینکی.
کامرون پو که یک تفنگدار با افتخار در ارتش امریکا می باشد پس از اینکه برای دفاع از همسرش در یک نزاع با فردی مست وی را به قتل می رساند محکوم به حبس می شود . پس از هشت سال او آزاد شده و برای دیدن همسر و دخترش که تاکنون او را ندیده است به خانه خواهد رفت . هواپیمایی که او را به مقصد می برد یک هواپیمای ترابری است که یکسری قاتلین و تبهکاران حرفه ای توسط آن به زندانی با امنیت بسیار بالا در لوسیانا منتقل می شوند . پس از یک نقشه موفقیت آمیز ، تبه کاران با رهبری( سایروس) موفق می شوند کنترل هواپیما را بدست بگیرند و آنرا بسمت لوس آنجلس ببرند تا از آنجا با یک هواپیمای دیگر به یک کشور خارجی بگریزند . مقامات عالی رتبه پلیس تصمیم دارند هواپیما را در هوا منهدم کنند اما یک مارشال پلیس به اسم (وینس لارکین) راه حل دیگری سراغ دارد که این راه حل متوقف کردن تبهکاران به کمک کامرون پو است...