فرانسه‏ ى اشغال شده ، جنگ جهانى دوم. « هرى مورگان » ( بوگارت ) كه در جزیره‏ى مارتینیك زندگى مى‏ كند ، قایقى تفریحى دارد كه با آن ، مشترى‏ هاى پولدار را براى ماهى‏ گیرى مى‏ برد. دستیار او ، « ادى » ( برنان ) الكلى نه چندان باهوشى است كه خوش‏ قلب ى‏اش باعث شده همه دوستش داشته باشند. تا این كه پیدا شدن سر و كله‏ ى دخترى به نام « مرى براونینگ » ( باكال ) معناى جدیدى به زندگى « هرى » مى‏ بخشد...

میلیونری خبیث معروف به «گلدفینگر» (فروبه)، به همراه گروهی از تبهکاران بین المللی از جمله «پوسی گالور» (بلکمن)، با طرح نقشه ای هوشمندانه قصد سرقت خزانه ی طلای «فورت ناکس» را دارد. اما «جیمز باند» (کانری) موفق می شود نقشه های او را عقیم بگذارد...

سازمان بین‏ المللى تبهكاران معروف به «اسپكتر» قصد پیدا کردن یک ماشین رمزگشایی روسی را دارد، و «جیمز باند» باید قبل از این سازمان، ماشین را پیدا کند. او در حالی که در یک رابطه عشقی با دختری روسی بنام «تاتیانا رومانوف» شده، به استانبول می رود و در همین حین مامورین سازمان اسپکتر نیز به دنبال او هستند...

پس از آنکه بر اثر حوادثی، پدر “کیلی” کشته شد، مرگ او تأثیری بر آرزوی شوالیه شدن “کیلی” نداشت و علاقه‌اش به شوالیه شدن دو چندان نیز شد. سال‌ها بعد، یک “گریفین” وارد “کملوت” می‌شود و شمشیر شاه آرتور را می‌دزد. در ادامه “کیلی” برای پس گرفتن شمشیر شاه آرتور آماده نبرد می‌شود ...

«جیمز باند» (مور) مأموریت پیدا می کند تا با «مستر بیگ» (کوتو) مبارزه کند. «مستر بیگ» قصد دارد اعتیاد به هرویین را گسترش بدهد و نیمکره ی غربی کره ی زمین را تحت اختیار خود درآورد...