در جزیره‌ای منزوی در بریتانی در پایان قرن هجدهم، یک نقاش زن موظف است تک‏چهره عروسی یک زن جوان را بکشد.

یکی از پدیدگان سابق بسکتبال، هم اکنون افت کرده است و با اعتیادش به الکل دست و پنجه نرم می کند. او با یک فرصت شغلی مربیگری مواجه می شود و بعد از این که تیمش شروع به برد مسابقات کرد، او دلیل برای رویارویی با اتفاقات ناگوار گذشته اش می یابد اما آیا این اتفاق برای بازگرداندن او به مسیر رستگاری کافیست؟

نقاشی به نام «فین» (هوک) رابطه ی نزدیکی با «استلا» (پالترو) دارد. تا این که «استلا» ناپدید می شود و «فین» دل شکسته، از فرط افسردگی هفت سال از نقاشی کردن دست می کشد. پس از مدتی «فین» به نیویورک می رود و تصمیم می گیرد ظرف ده هفته تابلوهایی را برای نمایشگاهی خلق کند. در همین حال دوباره «استلا» را می بیند که اکنون با مردی ثروتمندی به نام «والتر» (آزاریا) زندگی می کند...