سال ۲۰۸۶. سياره ي مريخ به مهاجرنشين زمينيان تبديل شده است. «داگلاس کواييد» (شوارتسنگر)، کارگر ساختماني، هم راه همسرش «لوري» (استون)، زندگي مرفهي دارد؛ اما هر شب کابوسي در مودر سفرش به مريخ مي بيند...

شهری در دنیای آینده ای تاریک و آشفته. قصابی (دریفوس) با کشتن شاگردانش و فروش گوشت آنان به مشتریان تأمین معاش می کند. «لوییزون» (پینون)، دلقک بی کار که تازه استخدام شده، قرار است قربانی جدید او باشد. اما «ژولی» (دونیاک)، دختر قصاب به «لوییزون» دل می بندد و او را از خطر آگاه می کند...

ایتان هانت که به اشتباه مورد اتهام خیانتکاری قرار گرفته است، باید به تنهایی تلاش کند و بدون کمک سازمان، جاسوس واقعی را پیدا کند.

«لوییس» ماشینی می‌سازد که خاطرات فراموش شده را بازیابی می‌کند اما به طور ناگهانی به آینده سفر می‌کند و در آنجا با خانواده‌ای رو به رو می‌شود که زندگی آن‌ها به نبوغ او بستگی دارد و…

اهریمن مقیم : انتقام ، کریس ردفیلد از لیان اسکات کندی و ربکا چمبر درخواست کمک می کند تا جلوی فردی را بگیرند که قصد دارد برای گرفتن انتقام، ویروسی کشنده را در شهر نیویورک پخش کند...

پیشتازان فضا : ابری مرموز در حال نزدیک شدن به زمین است و همه چیز را در مسیر خود نابود می کند. با توجه به خطر قریب الوقوع، دریاسالار کرک فرمان را از کاپیتان جوان اینترپرایز تازه بازسازی شده، ویلارد دکر، می گیرد و همراه با خدمه قدیمی خود که به سرعت دوباره جمع شده اند، به سمت سازه مرگبار می رود. کرک و خدمه اش متوجه می شوند که ابر V'ger نام دارد و امیدوار است خالق آن را روی زمین بیابد. اسپاک به تنهایی، به لطف ترکیب ذهنی Vulcan، متوجه می شود که در زیر ابر یک ماشین پیچیده وجود دارد. کرک موفق می شود V'ger را متقاعد کند که او را با چند دنبال کننده وارد فضای ابری کند. آنجا می خواهد راز او را فاش کند.

پسر پادشاه و جنگجویان صحرا در برابر امپراتور کهکشانی و کینه جویی بد پدرش می ایستند . هنگامی که پدر خود را و خود را در بیابان دنیا آزاد تنها می بیند به فکر انتقام از حکومت امپراتوری می افتد .