شش سارق (با نام‌های مستعار آقای سفید، آقای طلایی، آقای صورتی، آقای نارنجی، آقای آبی و آقای قهوه‌ای) از طرف گنگستری به نام 'جو کپت و پسرش ادی برای سرقت از یک فروشگاه الماس‌فروشی اجیر می‌شوند. هیچگاه صحنهٔ اصلی دزدی نشان داده نمی‌شود و بیننده فقط حوادث پیش و پس از آن را می‌بیند. از بین سارقان، آقای آبی و قهوه‌ای در حین دزدی کشته می‌شوند و آقای نارنجی نیز زخمی می‌شود. آن‌ها متوجه می‌شوند یک نفر آن‌ها را لُو داده است زیرا پلیس‌ها در آنجا کمین کرده بودند. هر کدام از اعضا در پی پیدا کردن کسی است که آن‌ها رو لو داده است.

آخرین فرصت پلیسی پابه سن گذاشته برای بازگشت به یک زندگی شرافتمندانه، قالبی محکم را برای 16بلوک تشکیل داده؛ اثری که در واقع بیشتر به یک فیلم نوآر فشرده شباهت دارد تا فیلم های صرفاً سرگرم کننده ی قبلی دانر. ـ داستان: «ادی بانکر» (دف) قرار است ساعت ده صبح در دادگاه و جلوی هیئت منصفه شهادت دهد و حالا «جک موزلی» (ویلیس) مأموریت پیدا کرده که «بانکر» را صحیح و سالم نا محل دادگاه، اسکورت کند ـ کاری که «موزلی» حساب کرده حداکثر پانزده دقیقه وقت می برد. اما درحالی که آن دو عازم دادگاه هستند، سواری سیاه رنگی مخفیانه تعقیب شان می کند...