پاریس، قرن هفدهم. «سیرانو دوبرژراک» (دوپاردیو)، شاعر و فیلسوفی است که دماغ بسیار بزرگی دارد و به همین دلیل نمی تواند علاقه اش را به دختر عمویش، «روکسان» (بروشه) ابراز کند.«کریستیان» (پرز) هم که به «روکسان»علاقه دارد، از «سیرانو» می خواهد تا از طرف او برای «روکسان» نامه هایی عاشقانه بنویسد...

هنگامی که ژنرال اولری ، مالک یک ملک شکار در ایرلند جنوبی ، در یک تصادف کشته میشود ، تمام روستا عزادار وی شده. برادرزاده او ، جاسپر اولیری ، این ایالت را به دست می گیرد و به زودی نارضایتی همه را برمی انگیزد ، به استثنای سرنا مک گلوسکی ، که یک بچه است. روستاییان با هدایت تادی اوهگارتی ، قصد بیرون راندن جاسپر را دارند. آنها برای این منظور از مناسبت "شب اولری" استفاده کرده ، وهنگامی که شبح اولی در سالن ها راه می رود ، از این موقعیت سو استفاده میکنند قافل از اینکه.