در نزدیکی مرز ترکیه و ایران "سوران" پسر سیزده ساله‌ای است که علاوه بر نصب آنتن سردسته گروهی از بچه‌های دهکده نیز است. تا اینکه "آگرین" به همراه برادر خود وارد دهکده می‌شوند و...

«سام ویتوسکی» اکنون اتوبوت‌ها را به حال خود رها کرده و تصمیم گرفته یک زندگی معمولی داشته باشد. اما زمانی که ذهنش با علائم مرموزی پر می‌شود، «دسپتیکون» ها به دنبال او می افتند، و او بار دیگر به نبرد تبدیل شوندگان باز می‌گردد.