"ژولیان" با اسکورت زنان سالخورده در لس آنجلس برای خود کسب و کار پر منفعتی راه اندازی کرده است.او با "میشیل"،همسر یک سیاستمدار محلی رابطه برقرار می کند.یکی از مشتریان او به قتل می رسد و کارآگاه "ساندی" او را وادار می کند در مورد دیگر مشتریانش اطلاعات دهد.

زندگی ایپسه، دختر ۱۹ ساله‌ای که به‌دلیل ضربه روحی نمی‌تواند از رختخواب خود بلند شود، مانند یک گیاه بی‌حرکت است. او بدون داشتن خانواده و هیچ سرنخی از تاریخچه مرموز خانواده‌اش، کاملاً وابسته به همسایگانش زندگی می‌کند، اما در زیر آزار و نگاه‌هایی که به او می‌شود احساس خفگی می‌کند که انگار چیزی قورت داده است. یک روز در میان زندگی روزمره جهنمی‌اش، غریبه‌ای به خانه‌اش می‌آید.