پسر بچه ای به نام «کوین» (کالکین)، به دلیل شیطنت هایش، شب پیش از سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس، تنبیه می شود تا در اتاق زیر شیروانی بخوابد، و او هم پیش از خواب آرزو می کند که تمام اعضای خانواده اش ناپدید شوند. صبح روز بعد، همه «کوین» را فراموش می کنند و به سفر می روند و وقتی متوجه نبود او می شوند که دیگر دیر شده است.

» اسمایلر گروگان « ( دورانته) با ماشین از بالاى صخره‏اى سقوط می كند و سرنشینان چهار اتومبیل شاهد این تصادف‏اند. » اسمایلر « پیش از مرگ به آنان می گوید كه 350 هزار دلار از پول‏هاى مسروقه ‏اش را زیر « W بزرگ « پارك ایالتى ساحل سانتا رزیتا پنهان كرده است. حالا چهار اتومبیل به طور جداگانه به طرف سانتا رزیتا به راه می افتند...